جمعهاي كه گذشت خيلي از علاقمندان به فوتبال در بهشت زهرا دورهم جمع شدند تا براي چهارمين بار يادي كرده باشند از عقاب سفر كرده فوتبال ايران.
ناصر حجازي؛ همان مرد دوست داشتني مكتب آبيها كه در دوران بازيگري خود تا يك قدمي پوشيدن پيراهن منچستر يونايتد هم پيش رفته بود. همان اسطورهاي كه چند سال پس از خداحافظی او از میادین فدراسیون بینالمللی تاریخ و آمار فوتبال حجازی را دومین دروازهبان برتر قرن بیستم قاره آسیا پس از محمدالدعایه عربستانی معرفی کرد.
او 4 سال پيش از ميان ما رفت تا فوتبال ايران ويتريني از افتخارات بماند. مرد مغرور زمانه خویش زمانی که متوجه بیماری هولناکش شد ابتدا سعی بر شکست دادن سرطان برآمد اما سرطان ریه بیرحمتر از تمام نامردمیهای روزگار بود و در نهایت ناصرخان محبوب هواداران فوتبال را از پا در آورد.
حجازی مبارز خوبی بود اما در روزهای آخر عمرش میدانست انگار دست مرگ، قویتر از پنجههای قرص و محکمی هست که سالهای سال راه را بر توپ بسته بود.
او نمیخواست هیچکس ضعف جسمی و درد کشیدنهایش را ببیند تا همچنان نماد جسارت و اتکا به نفس باشد و کسی هم این روزها را ندید.
حجازی ایستاده جان داد و حالا کسی که همیشه و در هر شرایطی «من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بیآبی ولی با خفت و خواری پیشبنم نمیگردم» را زمزمه میکرد دیگر در میان ما نیست.
دروازهبان اسبق تیم ملی ایران افتخاراتش را با حضور در جام جهانی تکمیل کرد. او در نخستین حضور تیم ملی در جام جهانی 3 بار درون دروازه تیم ملی کشورمان ایستاد و با اینکه 2 شکست و یک تساوی در نخستین حضور تاریخ ایران در جامهای جهانی به ثبت رسید اما حجازی بدون شک یکی از ستارگان تیم ملی در آرژانتین بود و بارها با درخشش خود دروازه تیم ملی را از بیشتر باز شدن نجات داد. البته او در عرصه ملی قهرمانی با تیم ملی در قاره کهن را هم تجربه کرد.
روحش شاد...