کوروش؛ حقیقتی افسانه‌ای همدان پیام
 
 
پنجشنبه - 13 بهمن 1401 - شماره 4521
 
امروز : جمعه ، 14 ارديبهشت 1403

Today : Fri, May 3, 2024




ارتباط با سرویس ها - پذیرش آگهی * شعار سال ۱۴۰۳ جهش تولید با مشارکت مردم
ورود کاربران


عکس چاپخانه
logo-samandehi
 
کد مطلب:  23666 تاریخ انتشار:  1391-08-09 - 00:45 تعداد بازدید:  398
ارسال به دوستان
نسخه چاپی

نگاهي به تاريخ
کوروش؛ حقیقتی افسانه‌ای

گردشگری

همدان‌پيام: در این ‌باره که کوروش نخستین فرمانروای هخامنشیان 2550 سال قبل می‌زیسته و دست به جهان‌گشایی زده شکی نیست، اما درباره این كه‌ او چطور به دنیا آمد، چگونه بزرگ شد و چگونه انسانی بود، داستان‌های بی‌شماری گفته شده‌ است که کوروش را در عین بودن به افسانه‌ها می‌برد. این‌گونه است که کوروش حقیقتی افسانه‌ای می‌شود.
در تاریخ همه سرزمین‌ها افرادی وجود دارند که داستان‌ زندگی‌شان در هاله‌هایی از ابهام و افسانه قرار می‌گیرد. این افراد عموماً کسانی هستند که برای مردمان زمان خود و بازماندگانشان در اعصار بعد، بسیار مقدس و محترم به شمار می‎آیند و همچنین در زمان زندگی‌شان، وقایع‌نگاری چندان مرسوم نبوده و گذر زمان، فرصت کافی را در اختیار دوستداران آنها قرار داده تا شیرین‌ترین داستان‌ها را برای آنها خلق کنند.
 کوروش، بنیانگذار سلسله هخامنشی نیز بنا به هر دو دلیلِ عنوان شده، یکی از کسانی است که تشخیص داستان واقعی زندگی او از میان داستان‌پردازی‌هایی که درباره وی شده، دشوار به نظر می‌آید.
داستان زندگی کوروش به دلیل جایگاهی که هم از نظر تاریخی و هم به لحاظ ویژگی‌های اخلاقی دارد، در منابع بسیاری که از دوران باستان به دست ما رسیده، نقل شده ‌است که از آن جمله می‌توان به آثار مورخان و نویسندگانی چون هردوت، گزنفون، کتزیاس، آریان، دیودور سیلیسی، پلوتارک، استرابون، پاینیوس و مورخان اسکندر مقدونی اشاره کرد.
درباره کوروش و ویژگی‌های او حتی در نوشته‌های مقدس یهودیان مانند نحمیا و استر نیز مطالبی به ثبت رسیده ‌است.
یکی دیگر از اسناد مهمی که در آن به زندگانی کوروش پرداخته شده، رویدادنامه نبونید است که به بیان رویدادهای دوره فرمانروایی نبونید آخرین شاه بابل و نبردهای کوروش پرداخته است.
 در این میان، سه نویسنده نخست یعنی هردوت، گزنفون و کتزیاس بیش از دیگران مورد توجه و رجوع قرار گرفته‌اند که البته هیچ یک از آنان نیز روایات تولد، زندگی و مرگ کوروش را به گونه‌ای نقل نکرده‌اند که بتوان با اطمینان کامل آن را منطبق بر آنچه در واقعیت رخ داده، دانست.
هردوت (425-485 پیش از میلاد) قدیمی‌ترین داستان را درباره کوروش نقل می‌کند که روایت او نیز اگرچه آمیخته با افسانه است، اما بیش از دیگر روایات، از سوی پژوهشگران در دوره‌های بعدی مورد تأیید قرار گرفته است.
داستانی که او نقل می‌کند بسیار مشابه داستان کودکی حضرت موسی(ع) و سامی سارگن(بنیانگذار بابل) است که این نشان می‌دهد این نوع داستان‌پردازی‌ها درباره بزرگان، علاوه بر آنکه بسیار مرسوم بوده، از جانب مردم آن زمان نیز پذیرفته و تأیید می‌شده ‌است.
به گزارش خبرگزاری میراث فرهنگی،  هردوت، کوروش را نوه دختری آستیاگ، آخرین پادشاه ماد می‌داند و نقل می‌کند که آستیاگ خواب‌هایی می‌بیند با این تعبیر که نوه‌اش بر تمام آسیا چیره می‌شود به همین علت پس از به دنیا آمدن کورش او را به یکی از بستگانش به نام هارپاگ می‌سپارد تا او را نابود کند.
 هارپاگ که در خودش چنین توانایی را نمی‌دید، کودک را به چوپانی به نام مهرداد سپرد تا او فرمان شاه را اجرا کند، اما مهرداد و همسرش که به تازگی نوزادی مرده به دنیا آورده بود، از این کار خودداری کرده و به جای کوروش فرزند مرده خود را به مأموران هارپاک سپردند. بدین ترتیب کوروش زنده ماند و تحت سرپرستی یک چوپان قرار گرفت و تا دوره کودکی نزد آنان ماند.
 او در بازی‌های کودکانه مرتکب خطایی شد که این خطا او را به دربار آستیاگ کشاند و در این دیدار آستیاگ با توجه به شباهت‌های ظاهری گمان برد که مبادا این کودک نوه خودش باشد.
بنابراین هارپارک و چوپانش را به دربار احضار و آنها را مؤاخذه کرد تا بالاخره حقیقت بر ملا شد. آستیاگ به ظاهر خوشحال شد، اما بعداً انتقام سختی از هارپاگ گرفت.  
 آنچه از این داستان به وضوح می‌توان دریافت اصرار نویسنده یا منابع شفاهی که او از آنها بهره گرفته، تأکید بر انتساب کوروش به خانواده شاهی است؛ زیرا در آن زمان داشتن دو ویژگی به پادشاهان مشروعیت تام می‌داد؛ یکی آنکه خون شاهی در رگ داشته باشند، دیگر آنکه فرمانروایی آن‌ها از جانب خدایان و نیروهای فرازمینی تعیین و تأیید شده باشد که در زندگی نامه‌کورش هر دوی این‌ها در نظر گرفته شده است.
گزنفون (حدوداً بین 430 تا 345 قبل از ميلاد) بیش از آن که مورخ باشد یک فیلسوف و شاگرد سقراط بوده و همین امر سبب شده تا در نوشته‌هایش بیشتر به مسائل اخلاقی و چگونگی تعلیم و تربیت بپردازد.
از نظر او ملایمت، ساده زیستی و نرمخويی ویژگی انسان‌های خوب و وارسته بود و از آنجا که کوروش از دیدگاه او چنین انسانی بود، نوشته‌هایش بیشتر صرف توصیف این ویژگی‌ها درباره کوروش شده ‌است.
گزنفون نیز مانند هردوت کوروش را از جانب مادر به مادها و از سوی پدر به حکمرانان پارس نسبت می‌دهد با این تفاوت که روابط دوستانه‌تری را میان او و پدربزرگش (آستیاگ) ترسیم می‌کند.
 او می‌گوید: «هیچ کسي زیبایی، نرمخویی، دادگری و نامجویی کوروش را نداشت و هنوز پارسیان این هنرها را در داستان‌ها باز می‌گویند و در آوازها می‌خوانند.
 هنگامی که او دوازده ساله شد بنا به درخواست پدر بزرگش، آستیاگ، مادرش او را به ماد برد که در آنجا بسیار مورد مهر و رسیدگی قرار گرفت، اما از آنجا که کوروش میانه روی و سادگی را از پارسیان (یعنی اقوام پدری‌ او) آموخته بود، هرگز شکوه و آراستگی دربار او را خیره نکرد و همچنان پیرو زندگی سخت پهلوانی بود.
همان‌ طور که از نوشته‌های بالا برمی‌آید، گزنفون و هردوت که هیچ یک ایرانی نبودند، باور داشتند کوروش از نوادر روزگار و دارای ویژگی‌های نیکو است، اما هر کدام در قالب‌هایی که خودشان برای تعریف و توصیف این خوبی‌ها مناسب می‌دیدند، شخصیت و زندگی او را شرح داده‌اند.
 در برابر این دو دیدگاه، نوشته‌های کتزیاس قابل توجه است که به طور کلی از اساس و بنیاد با دو نویسنده دیگر تفاوت چشمگیری دارد.
او تاریخ نگار و پزشک یونانی بود که حدود سال‌های 415 تا 398 قبل از ميلاد. در دربار هخامنشی خدمت می‌کرد.
کتزیاس می‌نویسد: کورش پسر چوپانی بود از ایل مردها (ماردها)، که از شدت احتیاج مجبور شد راهزنی پیش گیرد. کوروش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال می‌ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیاکس (آستیاگ)، آخرین پادشاه ماد، هیچ گونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید.
از نوشته‌های کتزیاس چنین به نظر می‌رسد که او نظرش نسبت به ایرانیان و کوروش با دو نویسنده پیشین کاملاً در تضاد است. او در شرح جنگ‌ها و چگونگی مردن کوروش نیز همین اختلاف نظرها را نمایان می‌کند.
 تا پیش از خواندن نوشته‌های گزنفون و کتزیاس و تنها با مرور نوشته‌های هردوت، بی‌شک این پرسش پیش می‌آید که چرا از نظر اغلب پژوهشگران، تاریخ هردوت که با آن همه افسانه و داستان‌پردازی درآمیخته، بیشتر مورد اعتماد است؟!
 اما مقایسه آن با نوشتار گزنفون که به گفته بسیاری از پژوهشگران نتیجه تخیلات وی و کتاب «کوروش نامه» او رمانی سیاسی درباره پرورش جوانان و آموزش فرمانروایی آرمانی است و همچنین در قیاس با نوشتار کتزیاس که نمی‌توان آن را خالی از غرض ورزی دانست؛ می‌توان تا حدودی پاسخ این پرسش را یافت.
یکی از مهم‌ترین رخدادها در تاریخ دنیای باستان، ورود کوروش به بابل است.
 بابل در سال 538 فبل از ميلاد بی‌آنکه درگیری دشواری میان بابلیان و سپاه کورش صورت گیرد، تصرف شد.
رویدادنامه نبونید نیز ورود کورش را بدون جنگ و خونریزی توصیف می‌کند.
 چند روز پس از فتح بابل منشوری از زبان کوروش نوشته می‌شود که در نوع خود به ویژه از نظر محتوا بی‌نظیر است. این منشور در سال 1258 خورشیدی توسط باستان‌شناسان انگلیسی در عراق (بابل باستان) کشف شد.
 بنابر آنچه که مطرح شد، ناچاریم توجه کسانی که منشور کوروش را به دور از واقعیت می‌دانند، به چند نکته معطوف کنیم:
نخست آن که نوشتار منشور کورش با آنچه که مورخان ثبت کرده‌اند مغایرت ندارد و این در حالی است که هیچ یک از این مورخان، ایرانی نیستند.
دوم آن که جایگاه و رفتار کوروش را باید به عنوان یک پادشاه بررسی کرد و نه به عنوان یک عارف یا صوفی تارک دنیا؛ مسلماً هر پادشاه مقتدری کشورگشایی می‌کند، در این راه می‌جنگد و از جان خودش نیز محافظت می‌کند.
 نکتۀ مهم دیگر آنکه منشور کوروش زمانی جایگاه حقیقی‌ خود را به عنوان اولین بیانیه حقوق بشر نمایان می‌کند که با کتیبه‌های برجای مانده از دیگر پادشاهان آن دوره مقایسه شود.
به عنوان مثال در کتیبه نبوکد نصر دوم، پادشاه آمده است: فرمان دادم که صدهزار چشم درآوردند و صدهزار ساق پا بشکستند. هزاران دختر و پسر را در آتش سوزاندم و خانه‌ها را چنان ویران کردم که دیگر بانگ زنده‌ای از آنجا برنخیزد.
 یا آشوربانیپال پس از تصرف شوش در کتیبه‌اش می‌نویسد: معابد عیلام را با خاک یکسان کردم و خدایانشان را به یغما دادم. سپاهیان من وارد بیشه‌های مقدسش شدند که هیچ بیگانه‌ای از کنارش نگذشته بود، آنجا را به آتش کشیدند. ندای شادی و فریادهای انسانی به دست من از آنجا رخت بربست.»
 حالا در چنین شرایطی است که وقتی کورش وارد سرزمین دشمنش می‌شود، به اعتقاداتشان احترام می‌گذارد و از خدای آنان به نیکی در کتیبه‌اش یاد می‌کند.


بازگشت
نظرات بینندگان :
نظر شما :
   
نام*
ایمیل* ایمیل محفوظ می باشد
نظر*
کد امنیتی*
کد امنیتی

اخبار مرتبط
 
 
 
گزارش گزارش ویژه یادداشت تحلیل سرمقاله ضمیمه(پیام_آدینه) دانلود
صفحه نخست آخرین اخبار درباره ما ارتباط با ما  پیوندها ویژه_نامه راهنما
نشر و نقل مطالب فقط با ذکر نام روزنامه همدان پیام بلامانع است.

 
روزنامه همدان پیام ( اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، ورزشی )
صاحب امتياز و مدير مسئول: نصرت ا... طاقتي احسن  -  سردبير: يدا... طاقتي احسن
نشاني: همدان، خيابان شريعتي، ابتداي خيابان مهديه، ساختمان پيام
تلفن: 38264433 (081)  -  فکس: 38279013 (081)  -  سازمان نیازمندی: 38264400 (081)  - ايميل: info@hamedanpayam.com