■ اقتصاد بـراي کارآفرينــان نقش هـاي مختلفي تعریف کرده است
وضعیت استان در کشاورزی یک شرایط برتر نسبت به استانهای دیگر دارد. در این بخش تقریباً 2 برابر نیاز جمعیت استان مواد غذایی تولید میشود. یعنی استانی صادراتمحور در بخش کشاورزی داریم که یک فرصت به شمار میرود.
اشاره:
از نخستین اقتصادداناني که در نظريههاي اقتصادي خود به تشريح کارآفرين و کارآفريني پرداختند مي توان «ژوزف شومپيتر» را نام برد که کارآفرين را نيروي محرکه و موتور توسعه اقتصادي مي دانست.
از نظر او نوآوري در زمينه هاي مختلف اقتصادي مانند ارائه کالاهاي جديد، ارائه روشي جديد در فرايند توليد، ايجاد بازاري نو براي کالايي و يافتن منابعي جديد براي ايجاد کالا يا خدماتي، کارآفريني محسوب مي شد.
براي کارآفرينان نقش هاي مختلفي در اقتصاد تعريف شده است که از آن جمله مي توان به موارد مختلفي مانند: ايجاد و توزيع ثروت، اشتغالزايي، انتقال فناوري، تشويق سرمايه گذاري، تعادل در اقتصاد، کاهش بروکراسي اداري، نوآوري و روانکننده تغييرات در يک جامعه و در نهايت عامل ساماندهي منابع و استفاده اثربخش از آنها در يک کشور اشاره کرد.
با توجه به بالا بودن میزان بيکاري در کشور، افرادي که داراي شغل هستند نيز از وضعيت کاري يا معاش پايين خود ناراضي هستند و اين دلايل، خود مي تواند يکي از انگيزه هاي مهم کارآفريني باشد، اما متأسفانه باز هم جريان کارآفريني در کشور، آنچنان که بايد شکل نگرفته است و حرکت نظاممندي در زمينه کارآفريني در کشور هنوز به وجود نيامده است که به جرأت میتوان يکي از دلايل ضعف اين مسأله را، ضعف سيستم آموزشي کشور بهخصوص در سطح تحصيلات عالي نام برد که افراد را ايده پرداز و خلاق بار نمي آورد چون در اين سيستم آموزشي، علاقهاي به مطالعه آنچنان که بايد وجود داشته باشد، وجود ندارد و پايين بودن سرانه مطالعه در هر کشوري، قدرت خلاقيت افراد را تضعيف میکند.
در بعد کلان، اقتصاد هر کشوري مي تواند از کانالهاي مختلفي در مسير رشد و توسعه قدم بردارد که آن مسيرها را بهطور کلي ميتوان به ايجاد شرکتهاي بزرگ و اصلي و ايجاد شرکتهاي کوچک و متوسط تقسيمبندي کرد و اگر اين امر را با عينک کارآفريني ببينيم، ميتوانيم مسيرهاي ديگري را براي توسعه کشور ايجاد کنيم مانند فرصتها و تواناييهاي کارآفرينانه را در کشور افزايش دهيم تا شتاب پيشرفت کشور بيشتر شود و فعاليتهاي اقتصادي داراي پويايي بيشتري گردد.
توسعه کارآفريني يعني توسعه کسبوکار و توسعه کسبوکار، مهمترين پيشنياز توسعه اقتصادي هر کشوري است. کشور ما در فرايند توسعه کسبوکارهاي کوچک و متوسط يا بزرگ يا توسعه کسبوکارهايي توسط نهاد دولت و نظاير آنها، نيازمند کارآفرين و روحيه کارآفريني در جامعه است، زيرا آنها به دليل داشتن ويژگيهاي منحصربهفرد که پيش از اين ذکر شد، ميتوانند بهتر از هر فرد ديگري کسبوکارها را راهاندازي کنند؛ يعني کارآفرينان بهترين گزينه براي تأسيس شرکتهاي موفق هستند. اما پرسش بعدي که مطرح مي شود اين است که در کشوری مانند افغانستان چگونه ميتوان کارآفريني را توسعه داد يا چه عواملي در توسعه کارآفريني نقش دارند؟
بهطور کلي عواملي مانند ايجاد و ترويج فرهنگ کسبوکار، ايجاد مهارت هاي لازم براي کارآفريني در افراد و سياستگذاريهاي درست از طرف نهاد دولت را ميتوان به عنوان مهمترين عوامل نام برد.
در ادامه مشکلات و فرصتهای کارآفرینی در استان و کشور ایران توسط تعدادی از متخصصان، کارآفرینان و مسئولان استان در کلاب هاووس بررسی شده است که در ادامه میخوانیم.
کیهانیحکمت:
به نظر میرسد یکی از تهدیدهایی که کسبوکارها را تحتالشعاع قرار داده، نبود قطعیتها (uncertainty) است. بهطور مشخص وضعیت تحریمها، تداوم تحریمها و تشدید آنها جزو متغیرهایی هستند که جزو نبود قطعیتها و نااطمینانیها قرار میگیرند. آخرین نبود قطعیتها ظهور تنشهای نظامی در منطقه است که در ابعاد ملی کسبوکارها را میتواند متأثر کند.
موضوع دوم که پس از نبود قطعیتها بسیار مهم است، بحث فساد است. فساد اعتماد را کاهش و هزینهها را افزایش میدهد و روی سرمایه اجتماعی تأثیر منفی میگذارد، عملکردهای اقتصادی را کاهش میدهد و فعالیتهای کارآفرینانه را به سمت نامولد شدن میبرد. اگر فساد شدت بیشتری داشته باشد فعالیتهای کارآفرینانه را به سمت تخریب سوق میدهد و تخصیص منابع به شکل نامطلوب پیش میرود و آن بهبود اقتصاد که باید، شکل نمیگیرد.
رکود و تورم موضوع دیگری است که بر اقتصاد تأثیر منفی میگذارد. تورم 50 درصدی بسیار مخرب فضای کسبوکار است. عامل دیگری که طبیعتاً تأثیرگذار است و شخصاً آن را در همدان بسیار تأثیرگذار بر کسبوکار میدانم موضوع آب است. برای تولید حتماً باید مقوله کمآبی لحاظ شود.
خالقیفر:
کارآفرینی 2دهه است که وارد مباحث علمی و آکادمیک شده است. من همیشه میگویم کارآفرینی ایجاد کسبوکار، ارائه کالا و محصول با هدف کسب سود است؛ یعنی این 3 مورد در کارآفرینی نباید گم شود. منابع محیطی و منابع مالی همه باید بسیج شوند و خلاقیت و نوآوری و تحمل ابهام و ریسکپذیری باشد تا کارآفرینی توسعه یابد.
در پایاننامه دکتری بر اساس تحقیقات میدانی، 3 مشکل بر سر راه کارآفرینی استان شناسایی کردم؛ موضوع مالیات و ناعادلانه بودن و بیبرنامه بودن، بیمه و بیبرنامگی آن در حد پوششدهی و بانک در ارائه تسهیلات و ادامه راه که حتی بانکها کارآفرینان را تشویق میکنند که از کارآفرینی مولد به کارآفرینی غیرمولد روی بیاورند.
این 3 مورد مسائلی بودند که کارآفرینان استان به آن اشاره میکنند.
اما فرصتهایی که وجود دارد فضای مجازی است که برای فروش دیجیتالی استفاده میشود وقتی کسی میخواهد محصول را بفروشد دیگر نیازی نیست بهصورت سنتی به دنبال آن برود و وقت خود را تلف کند.
جعفریهنر:
یکی از مسائلی که کارآفرینی را در بر میگیرد اصول و مبنای کارآفرینی است. همانطور که دکتر خالقیفر گفت: از برنامه سوم توسعهای کشور به سمت کارآفرینی روی آوردیم و از سال 1379 وارد گفتمان اقتصادی شد،. اما هنوز به جایگاه مدنظر خود نرسیده است.
حتی هنوز نتوانستهایم تعریف واحدی برای کارآفرین داشته باشیم و به یک توافق جمعی برسیم تا بتوانیم شخص کارآفرین را با دیگر صاحبان کسبوکار تفاوت قائل شویم. به نظرم تا زمانی که این سطح را تبیین نکنیم سیاستگذاریها جنبه جمعی پیدا میکند و زمانی میتوانیم کارآفرین را حمایت کنیم که بتوانیم این فرق را تشخیص بدهیم.
به جز موضوع فروش که دکتر خالقیفر مطرح کرد من میخواهم موضوع ارزشافزوده را هم اضافه کنم که معمولاً از آن غافل میشویم. وقتی ارزشافزوده را به کسبوکار اضافه میکنیم بخشی از کسبوکارها با عنوان کارآفرینی جدا میشوند.
یکی از تهدیدهای کارآفرینی نبود انسجام است. هیچ مرجع و متولی در کشور وجود ندارد که برای کارآفرینی سیاستگذاری کند. متأسفانه هنوز سیاستگذاری وارد مقوله کارآفرینی نشده است و کارآفرینی را با بقیه کسبوکارها یکی میدانند.
دستگاههایی که در فرایند تولید و کسبوکار و کارآفرینی فعالیت دارند هنوز با هم ارتباط صحیحی ندارند و هر کدام بهصورت جزیرهای کار میکنند و از بخشنامهها و قوانین بانکی و... هیچگونه اطلاعی ندارند. یک نوآور نمیداند باید به کجا مراجعه کند. یک صندوق خطرپذیر نداریم که این افراد را حمایت کنند، بلکه همه دستگاههای مرتبط همان برخوردی را با کارآفرینی دارند که با بقیه کسبوکارها دارند و برای آنها تسهیلگیری نمیکنند که منشأ آن نبود مرجع و سیاستگذاری برای این مقوله است. دانشگاههای نسل چهارم که وظیفه پرورش کارآفرینی دارند هم فقط در حد جلسه برای رفع تکلیف کار میکنند.
بسیاری از تفکرات باید از آموزشوپرورش آغاز شود که در آنجا هم اقدام خاصی در این زمینه صورت نمیگیرد پس ابتدا باید به شاخصهایی برسیم که کسبوکار کارآفرینانه را از بقیه کسبوکارها مجزا کند.
کیهانیحکمت:
موضوع کارآفرینی و کسبوکارها متأثر از خانواده است که رفتار پدر و مادر نسبت به کسبوکار و حتی قصههای کودکانه بسیار مؤثر در این زمینه هستند. در مدارس هم یکسری دروس هست که از لحاظ کار تیمی و بالا بردن روحیه همکاری فوقالعاده حایز اهمیت هستند.
اگر اهداف مجمع جهانی اقتصادی را بررسی کرده باشید 10 مهارت به عنوان مهارتهای اساسی مطرح کرده که یکی از آن مهارتها روحیه همکاری و کار تیمی است. 3 درس در مدارس ابتدایی که باید بهطور ویژه قرار داده شود نقاشی، کاردستی و ورزش است. این دروس تفکرات کریتیکال، تفکر انتقادی و خلاقیت را پرورش میدهند.
حدود 33 هوش هیجانی وجود دارد که بهطور طبیعی هر فردی 3 یا 4 مورد از آنها را در خود دارد که جامعه باید طوری برنامهریزی کند که زمینه برای هویدا شدن هوشهای هیجانی افراد مهیا شود.
موضوع بعدی دانشگاههاست. نسل 3 و 4 به نام دانشگاههای کارآفرین در حال شکلگیری است. این دانشگاه عقبه بحث فرهنگی و اجتماعی کارآفرینی است که اگر این بازو به درستی عمل نکند کارآفرینی ابتر خواهد ماند.
نهادهای پشتیبان مانند رسانهها هم در این زمینه به شدت میتوانند موضوع کارآفرینی را حمایت کنند.
خالقیفر:
تفکری که در جامعه جاری و ساری است این است که منابعی اختصاص بیابد تا افرادی از آن استفاده کنند و کارآفرین شوند در صورتی که برای ایجاد جامعه کارآفرین باید یک برنامهریزی طولانیمدت انجام شود.
بسیار پیش آمده که فردی برای کارآفرینی طلاهای مادرش و فرش زیر پایش را فروخته و کسبوکار کارآفرینانه هم راه انداخته، اما پس از مدتی آن را تعطیل کرده به عنوان مثال گفته شغل خوبی بود 20 درصد هم سود میداد، اما تورم باعث شد طلاهای مادرم 40 درصد افزایش بیابد. میخواهم بگویم کسی که میخواهد کارآفرینی کند اقتصاد کشور برایش مهیا نیست.
اقتصاد کشور اقتصاد کارآفرینی نیست و این ریشه کارآفرین را میزند.
موضوع بعدی اینکه در استان مشخص نیست که چه چیزی باید تولید شود. اگر سازمانهای مربوطه برنامهریزی درستی داشته باشند و اقتصاد کشور هم بیمار نباشد آن وقت کارآفرینان میتوانند برای تولید محصولی برنامهریزی کنند و میدانند باید چه چیزی، چقدر، با چه کیفیتی و برای کدام بازار تولید کنند.
به نظر من یک کارآفرین ابتدا باید بازار را پیدا کند و از فروش کالا و خدمات خود مطمئن شود بعد تولید کند. تولید کار راحتی است، اما اصل سود است که کارآفرینی را سرپا نگه میدارد.
جعفریهنر:
به 2دلیل استقبال زیادی از کارآفرینی در کشور نمیشود؛ یکی به این دلیل که هیچ دستگاهی نیست که از ترس کارآفرینان حمایت کند و دومی به خاطر نبود جایگاه لازم است.
2دهه است که تمام فعالیتهایی که انجام میدهیم در سمت و سوی ارتقای جایگاه کارآفرینی است تا کارآفرینان میل بیشتری به این کار داشته باشند. کارآفرینان معمولاً تنها هستند و با کوچکترین مانعی به مشکل بر میخورند. اگر همانقدر که از کارمندان دولت حمایت میشود از کارآفرینان هم حمایت شود بهطورقطع میل به کارآفرینی در استان و کشور بالا میرود.
تحقیقی درباره سهولت راهاندازی تولید و کسبوکار در کشورهای توسعهیافته را مطالعه میکردم که حدود 80 درصد از پرسش شوندهها گفته بودند راهاندازی کسبوکار راحت است، اما در ایران کمتر از 20 درصد گفته بودند که این کار راحت است و گفته بودند مشکلات زیادی پیش روی راهاندازی کسبوکار و کارآفرینی است.
خالقیفر:
برای اینکه فرهنگ کارآفرینی در جامعه گسترش پیدا کند یک عزم جدی میطلبد، نگاه مسئولان به کارآفرینی باید طور دیگری باشد که در این صورت زندگی را تغییر میدهد. هر دانشی که در دبستان برای دانشآموزان و در مقاطع بالاتر میگذارند باید این نگاه وجود داشته باشد که بچهها از انجام و یادگیری آن چه نتیجهای میخواهند بگیرند؟ مثال بزنیم؛ آقای «والت دیسنی» وقتی نقاشی میکشید پدرش و مادرش از او پرسیدند این نقاشی را میخواهی چه کار کنی؟ او کلاس پنجم بود که گفت میخواهم این را ببرم مدرسه و بفروشم و فروخت. نگاه باید این باشد که از دانش خودمان میخواهیم چه استفادهای ببریم. یک زمانی علم برای علم است که خیلی هم ارزشمند است. متأسفانه بار سنگینی از این موضوع بر دوش مدارس و بعد دانشگاههاست که به آن توجهی نمیشود. همچنان با اساتید دانشگاهها درگیر هستیم که دانش را به سمت بازار سوق نمیدهند که اگر این اتفاق بیفتد آن دانش صیقل میخورد و دانش عملیاتیتر تولید میشود و هم اینکه فردی که وقت گذاشته و دانشی آموخته وقتی کاربرد آن را بداند یادگیری برایش جذابتر میشود. باید این نگاه در برنامههای درسی و تمامی زوایای زندگی ما وجود داشته باشد. ارزش علم سرجایش است، اما همیشه میگویم سکههای طلا را گم نکن این اصلیترین نگاه برای انجام کار کارآفرینی است.
امروز میبینیم به کشوری میگویند توسعه یافته که به لحاظ اقتصادی توسعه یافته باشد و تمامی موانع اقتصادی و ایدئولوژیکی را برداشته و سودآوری را یک ننگ به حساب نیاورد، بلکه یک آرمان و کمال به حساب آورده؛ این چیزی است که ما هم باید به آن برسیم و از آن سود به دست بیاوریم تا بتوانیم آقایی کنیم و به غرب بگوییم این توانمندی را داریم که از طریق هر محصولی سراغ شما بیاییم.
پیروز:
باید بپذیریم در یک جامعه با ساختار بروکراتیک زندگی میکنیم و هر کاری که انجام میدهیم در نهایت به هر دلیلی و برای دریافت مجوزها و... به دولت وصل میشویم. پذیرفتن این موضوع نخستین عامل موفقیت در فضای کارآفرینی است، هرچند که این مسیر ممکن است درست نباشد. حالا کسی که میخواهد وارد این فضا شود به یکسری مهارتها نیاز دارد. این شخص ممکن است دانش آکادمیک نداشته باشد و بهصورت تجربی و استاد شاگردی یا میراثی مهارت به دست آورده و میخواهد کسبوکاری را راهاندازی کند یا حتی ممکن است دانش آکادمیک در آن حوزه داشته باشد. در هر صورت این دانشها پایه و اساس کارآفرینی است که خوشبختانه همدان در بسیاری از حوزهها از جمله کارآفرینی پیشتاز و دارای ظرفیت است.
دومین مهارت مدیریت است که شخص بتواند یک بنگاه را با هدف سود اداره کند که فرد باید علاوه بر مهارتهای تکنیکال آن را کسب کرده باشد که در این بخش مقداری ضعف وجود دارد و متأسفانه در دانشگاهها آموزش داده نمیشود و فقط از نام دانشگاههای نسل 4 استفاده میشود و بودجه برای آن دریافت میشود، اما واقعیت این است که چیزی که من در دانشگاه میبینم افراد عملاً دانش مدیریتی را در دانشگاهها یاد نمیگیرند.
دانش سوم که یک کارآفرین باید یاد بگیرد دانش کارآفرینی است که این بخش بهصورت جدیتر برای یک کارآفرین مطرح میشود. کارآفرین باید خلاقیت، نوآوری، ریسکپذیری، گشایش بازارهای جدید، تحمل ابهام و تکنیکهای مربوط به کارآفرینی را یاد بگیرد، اما در آموزش این موارد بهصورت یکپارچه عمل نشده است و دستگاهی بر اساس وظایفی که دولت برای او تعریف کرده کار انجام داده و در واقع بهصورت جزیرهای عمل شده است و در نهایت خروجیمحور نبوده است.
به نظر من اگر قرار است در همدان حرکتی شکل بگیرد استمرار بسیار مهمتر از شروع و یکپارچگی اقدامات از اهمیت بالاتری برخوردار است.
به نظر میرسد برای کارآفرینی باید یک مرجع مشخص شکل بگیرد. به عنوان مثال کانون کارآفرینان مرجع تمام تصمیمگیریها و برنامهریزیها باشد و همه افراد و دستگاهها برنامههایشان را با این مرکز هماهنگ کنند.
به نظرم اگر این موارد به درستی انجام شوند به رشد و توسعه کارآفرینی در استان منجر میشود.
کیهانی حکمت:
من با بخشی از صحبت دوستان موافق و با بخشی مخالف هستم. واقعیت این که اقتصاد کشور ما قابل راهبرد نیست؛ این صحبت آقای جلالپور است.
بحث دوم اینکه بزرگترین مانعها در کشور، اقتصاد رانتی است. دولت مانعترین مانعهاست و سیاستهای آن ضدکارآفرینی است. اگر شما از مردم بپرسید که دوست دارید کارآفرین شوید یا کارمند اکثریت میگویند کارمند، چون عامل اصلی و فرهنگ قالب خود دولت است.
موضوع بعدی قابل مطرح این است که کمترین عامل موفقیت، عملیات و راهبرد بنگاه است. مرحل بعدی فضای کسبوکار است، این فضای بروکراسی حاکم زمان را قربانی میکند و در سطح بالاتر فضای کلان کشور است، وقتی نبود قطعیت، بیثباتی مستمر، تورم حدود 48 درصدی و نرخ ارز در شرایط فعلی قرار دارند کارآفرینان نمیتوانند به اهداف خود برسند. ابتدا باید مسائل کلان را حل کنیم بعد مسائل سطح پایینتر و شرایط کسبوکار استانی و سپس عملیات و راهبرد بنگاهها را بررسی کنیم و اینکه امروز چه کسبوکاری میخواهیم راهاندازی کنیم که بازدهی بیش از 15 و 20 درصد داشته باشد که بتواند نرخ تورم را پوشش بدهد؟ در واقع اقتصاد کشور ضد تولید است.
از سال 1388 اقتصاد کشور از وضعیت ریسکی به وضعیت نبود اطمینان حرکت کرده و در ادامه به سمت شرایط کندشوندگی تصمیم و اقدام و پس از برجام وارد مرحله توقف تصمیم شدهایم و سپس با انتخاب ترامپ در آمریکا فضای سرگردانی و هیجانی بر اقتصاد کشور حاکم شده است به همین دلیل ما باید فضای کلان اقتصادی را در نظر داشته باشیم.
مضاف بر اینها با یک سری مشکلات استانی مواجه هستیم. فرهنگ سازمانی در استان سختیهایی دارد و زمان را تلف میکند و نکته بعدی همان کمآبی که در ابتدا اشاره کردم یکی دیگر از مشکلات داخل استان است.
بنابراین با وجود اینکه فضای نرمافزاری که دوستان مطرح کردند، مهیاست، اما فضای اقتصاد فضای هیجانزده است و سرگردانی زیادی دارد. بیثباتی مستمر برای کسبوکار کارآفرینانه خطرناک است و من چنین فضایی را یکی از دشمنان فضای کارآفرینی در کشور و استانی میدانم.
طاقتیاحسن:
از سال 1999 ایران هم به دیدهبان جهانی کارآفرینی پیوسته است. دیدهبان جهانی کارآفرینی تشکلی است که فرصتها و چالشهای کارآفرینی دنیا را رصد میکند و حدود 20سال است که ایران هم توسط این تشکل رصد میشود. شاخصههای این تشکل بر 3 محور کلی گرایشات و ادراکات کارآفرینی، فعالیتهای کارآفرینان و اشتیاق کارآفرینانه است که هر کدام از اینها حدود 6 یا 7 مقوله را در بر میگیرد که همه اینها رتبهبندی میشوند. اگر رتبههای ایران را در کارآفرینی در نظر بگیریم به عنوان مثال در سال 2018 رتبه ایران در بین 137 کشور جهان با افزایش 13 رتبهای به 72 و رتبه کارآفرینی ایران در منطقه منا (کشورهای خاورمیانه و آفریقا) به 11 رسیده است.
در این رتبهبندی کشورها از نظر عوامل به 3 طبقه تولیدمحور، کارآیی محور و نوآور محور تقسیم شدهاند که الجزایر، مصر و ایران جزو کشورهای تولیدمحور هستند، کشور تونس جزو کشورهای کارآیی محور و فلسطین اشغالی جزو کشورهای نوآور محور است که ایران با داشتن رتبه دوم به لحاظ جمعیتی رتبه 11 کارآفرینی را کسب کرده است.
از نظر سهولت کسبوکار در سال 2013 رتبه ایران 145، در سال 2014 رتبه ایران 152، در سال 2015 رتبه ایران 130، در سال2016 رتبه ایران 117، در سال 2017 رتبه ایران 120، در سال 2018 رتبه ایران 124، در سال 2019 رتبه ایران 128 و در سال 2020 رتبه ایران 127 بوده است.
این اعداد و ارقام نشان میدهد که وضعیت کسبوکار و کارآفرینی در ایران وضعیت خوبی ندارد. رتبه کشور در بین 132 کشور 72 است و در سهولت کسبوکار بهطور میانگین رتبه 127 در بین حدود 150 کشور را داریم.
حالا به وضعیت کارآفرینی در استان بپردازم. 2 بخش را بهصورت کلی بررسی میکنم یکی از منظر اقلیمی و دیگری از نظر نیروی انسانی.
وضعیت استان در کشاورزی یک شرایط برتر نسبت به استانهای دیگر دارد. در این بخش تقریباً 2 برابر نیاز جمعیت استان مواد غذایی تولید میشود. یعنی استانی صادراتمحور در بخش کشاورزی داریم که یک فرصت به شمار میرود.
صنایع تبدیلی فرصت دیگری است که به عنوان چشمانداز برای استان در نظر گرفته شده است. اما متأسفانه کمتر از 10درصد از تولیدات کشاورزی را میتوانیم تبدیل کنیم. پس اگر کسی میخواهد کار کارآفرینانه راهاندازی کند مواد خام در استان وجود دارد. به عنوان مثال امسال هر کیلو خیارشور در همدان حدود 14هزار تومان به استانهایی مانند تبریز فروخته میشد که آنها در شیشه بستهبندی کرده و حدود 46 هزار تومان به خودمان میفروشند.
در استان فرصت گردشگری وجود دارد که فقط 6 درصد از« GDP »( تولید ناخالص ملی)استان از این طریق درآمد ایجاد میکند، درحالی که ظرفیت گردشگری میتواند حدود 32 درصد از گردش اقتصادی استان را در بر بگیرد.
همدان مرکزیت دانشگاههای غرب کشور را دارد و قطب غرب کشور است. این بخش فرصت مناسبی است که باید از آن استفاده کرد.
در بخش صنعت و معدن توانمندیهای بسیار خوبی داریم، البته در این بخش رشد خوبی در حال شکلگیری است هر چند که برخی از دوستان معتقد هستند که استان نباید به سمت صنعتی شدن برود، ولی در همدان هم باید مثل کشور هلند ابتدا کشاورزی و دامپروری توسعه بیابد که در کنار آن میتوان با تمرکز با صنایع تبدیلی کشاورزی، صنعت را در حوزه صادراتمحوری توسعه داد. در حوزه معدن هم ظرفیت بالایی نسبت به کشور در استان وجود دارد که اخیراً برای این بخش برنامهریزیهایی شده است.
در 2 بخش فرهنگ هم غنی هستیم.
بگذریم از اینکه هر کسی یک پیشنهادی میدهد، اما همه این ظرفیتها برای استان فرصتهای مناسبی برای رشد ایجاد کرده است. به عنوان مثال یکی از کمکاریها در حوزه آب کوه الوند است؛ کوه الوند یک ظرفیت برای ذخیره آب ناشی از آب شدن برف در استان است، اما متأسفانه از آن استفاده نمیکنیم و آنقدر که امسال همدان درگیر کمبود آب است استانهای کویری در مضیقه نیستند.
بخش دوم فرصتها در استان در بخش نیروی انسانی است که تعداد بالایی نیروی جوان و تحصیلکرده در استان وجود دارد. به عنوان مثال در بخش کشاورزی 3 نسل فعال وجود دارد. یعنی پدربزرگ، پدر و فرزند در حال کشاورزی هستند که در موارد زیادی فرزند تحصیلات مرتبط هم دارد و تفکر سنتی در این بخش ندارد. همه اینها برای استان فرصت هستند.
از نظر جنسیتی هم همدان نسبت به بسیاری از استانها در سطح خوبی قرار دارد، خوشبختانه زنان همدان در ارتقای تحصیلات ظرفیت خوبی دارند هرچند که با این وجود متأسفانه سهمی از کارآفرینی و اقتصاد در استان ندارند که همه این موارد برای استان فرصت مناسب برای کارآفرینی و ایجاد کسبوکار ایجاد کرده است.
اما به جز فرصتهای پیش روی استان با چند چالش جدی روبهرواست. همچنان معتقد هستم که چالش نخست فرهنگ ناشناخته کارآفرینی یکی از جدیترین تهدیدات است. اگرچه میدانیم کارآفرینی از آغازخلقت بشریت وجود داشته، اما از نظر علمی 50 سال است که وارد دانشگاهها و مباحث جدی دنیا شده است و در کشور یک مقوله جوان به حساب میآید و بسیاری از اساتید ما با این مقوله ناآشنا هستند چه برسد به مردم و مسئولان.
اگر بخواهیم فرهنگ کارآفرینی را یک مانع در نظر بگیریم، میتوانیم آن را بین 2 گروه مسئولان و مردم تقسیمبندی کنیم. مسئولان اگر میخواهند سطح کیفی جامعه را ارتقا بدهند و بسیاری از مشکلات اجتماعی و اقتصادی را حل کنند ابتدا باید بدانند کارآفرینی چیست؟ طرف دیگر مردم هستند که اغلب نمیدانند کارآفرینی چیست؟ و در بسیاری مواقع خرید ملک و مسکن و سپردهگذاری در بانک را به کارهای خلاقانه ترجیح میدهند، در مواردی هم شکست دیگران را الگو قرار میدهند که سبب میشود ریسکپذیری پایین بیاید و در بسیاری مواقع قهرمانان موفق در این حوزه را پیدا نمیکنند. بنابراین حتی اگر تورم پایینتر از سود کارآفرینی باشد باز هم ترجیح میدهند که سرمایهشان را در بانک بگذارند و سود بانکی بگیرند چون کمریسکتر است که رسانهها هم باید ورود جدی در این مبحث داشته باشند تا به فرهنگسازی کمک کنند.
مشکل بعدی پایین بودن سطح تکنولوژی در استان است که قابل دفاع نیست. دوستان در این برنامه، مراکز آموزشی را نقد کردند درست است که از مهد کودک تا دانشگاه و نبود رشته تحصیلی مرتبط همه برای کارآفرینی تهدید هستند.
به جز آب چالش تأمین برق در استان وجود دارد که امسال آسیب زیادی به کسبوکارها و کارآفرینی زده است. چالش گاز، زیستمحیطی و آنتندهی موبایل هم در کنار موارد دیگر وجود دارد.
حدود 48 درصد «GDP »کشور در حوزه خدمات است که بخش عمده آن از طریق گوشیهای همراه انجام میشود، اما متأسفانه آنتندهی آن به مشکل بزرگی برای کسبوکارها تبدیل شده است.
قوانین هم بهروز و کارشناسی نیستند. از تأمین اجتماعی و مالیات و صدور مجوزها گرفته تا ذرهبینهایی که در دست 27 نهاد است که ممکن است قبل از آغاز کار کارآفرین را تنبیه یا توبیخ کند.
برای تأمین منابع مالی هم، بانکها و بورس و فرهنگ مشارکت خانوادهها و شراکت اجتماعی، هیچ کدام در این مسیر حرکت صحیحی ندارند. تعداد بسیار کمی در استانی با جمعیت حدود یک میلیون و 700 هزار نفری وجود دارد که کسبوکار خانوادگی راه انداختهاند و بیشتر از 10سال استمرار داشته است. کار اغلب آنها در چند سال ابتدایی به شکایت و جدایی میرسد، درصورتی که شرکتی مانند «هایدنبرگ» ادعا میکند که 7 نسل این شرکت را چرخانده است چرا آنها میتوانند، اما ما نمیتوانیم؟
در حوزه چالش نیروی انسانی یک فرصت پیش رو داریم و یک چالش؛ چالش این است که یک استان مهاجرفرست هستیم و بسیاری از افراد تحصیلکرده و با تجربه از استان میروند و از طرفی هم مهاجرپذیر هستیم و نیروی انسانی از برخی استانهای همسایه و بهخصوص غربی به استان میآیند که سطح پایینتری نسبت به افرادی که از استان مهاجرت میکنند، دارند. بماند که مالکیت معنوی ایده، معنای زیادی ندارد و اگر کسی کسبوکاری راه میاندازد و موفق میشود چندین نفر وارد آن میشوند و به چالش بزرگی تبدیل میشود.
به نظر میآید که در حوزه کارآفرینی اگرچه ضعفها و چالشهایی داریم، اما باید فرصتها را هم مدنظر بگیریم. هرچند که میدانیم تهدیدها چند برابر فرصتهاست، اما کارآفرینی یک تعریفی دارد؛ کارآفرینان افرادی ریسکپذیر هستند و فرصتها را کشف میکنند. به همین دلیل کارآفرین منتظر ایجاد زیرساخت توسط دولت نمیماند و از هر فرصتی برای خلق فرصت استفاده میکند. یعنی کرونا باشد، جنگ باشد، صلح باشد و... در هر موقعیت یک فرصت جدید خلق میکند و در هرصورت کارآفرینان باید حضور داشته باشند و از این فرصتها به نفع جامعه استفاده کنند.
کیهانیحکمت:
ما باید به سمت کارآفرینی سیاسی هم برویم؛ یعنی تغییر فضای فکری سیاستمداران در استان. یکی از مشکلات ما این است که یادگیری سیاستگذار تقریباً در حد صفر است و متأسفانه باید آشنایی، دانش و مهارت سیاستگذاران با مقولات تولید، کسبوکار و اشتغال بالا برود.یکی از گزارشهایی که به مجلس داده شده هزینه مبادله است که فقط 4 تا 5 نماینده به ادبیات آن آشنایی داشتند و این نشان میدهد که یادگیری سیاستگذار باید ارتقا پیدا کند.موضوع بعدی که میخواهم عنوان کنم درباره اقتصاد دانشبنیان است. صادرات باید به سمتی برود که رنکینگ بالایی داشته باشد که این را شاخصهای اقتصادی نشان میدهد بهطورقطع باید از نیروی انسانی کیفی در راستای صادرات استفاده کنیم.
مشکل بعدی در استان این است که ورشکستهها به اداره مالیات اطلاع میدهند، اما این اطلاعات محرمانه هستند درصورتی که جامعه علمی و دانشگاهی باید بداند که کسبوکارهای کارآفرینانه در چند سال اول ورشکسته شدهاند که بتواند روی آن تحلیل و بررسی کند.
نکته بعدی میزان مشارکت زنان است. علیرغم اینکه تحصیلات زنان در حال ارتقا است، اما مشارکت اقتصادی و کارآفرینی آنها به همان میزان بالا نرفته است و این پاشنه آشیل ماست که آقای طاقتی هم به درستی به این موضوع اشاره کرد.
نکته بعدی کارآفرینی اجتماعی است؛ پیشنهاد کارآفرینی اجتماعی روی اشتغال، فقر، محیطزیست و اقتصاد سبز تمرکز کند. کارآفرینی اجتماعی را خیلی میپسندم و به نظرم نفوذ و جایگاه اجتماعی خوبی خواهد داشت بنده موانع را برای کسبوکارها به 4 دسته تقسیم کردهام.
1-موانع نهادی: مشکلات مربوط به فرهنگی و اجتماعی است که در استان میزان ریسکگریزی بسیار بالاست. آیا زمینه آن محیطی یا اکتسابی است؟
2-موانع قانونی: مانند بیمه و مالیات و...
3-موانع فرایندی: تعدادی از کارآفرینان باید اصلاح فرایند کنند به سمت هوشمندسازی بروند و بستر اینترنت و... را فراهم کنند و زیستهای زیستی را به مزیتهای رقابتی تبدیل کنند.
زمانی که بتوانیم مزیتهای استان که آقای طاقتی عنوان کردند را ارتقا بدهیم میتوانیم آنها را به برند تبدیل کنیم. مزیتهای رقابتی از دل مزیتهای نسبی به وجود میآیند که به نظرم هوشمندسازی در این زمینه بسیار مهم است.
4-به نظرم مباحث انگیزشی مالی را بهطور جدی باید دنبال کنیم. یکی از مسائلی که امروز کارآفرینان را اذیت میکند مسائل مالی است که با میزان تورم و مشکلات مربوط به مواداولیه و... بیشتر شده و دولت هم در این زمینه باید تدابیری داشته باشد.
خالقیفر:
ما جامعهشناسها میگوییم ساختارها هم الزامآورند و هم تواناکننده. در بعضی از جوامع الزاآوری و تواناکنندگی 50 به 50 نیست، گاهی مواقع الزامآوری آن سنگینی میکند مانند جامعه ما. بدون تعارف اکثر بحرانهای اقتصادی که جامعه را دچار تلاطم میکند به هر دلیلی از سوی بانک مرکزی صورت میگیرد. بنابراین نمیتوان گفت مردم چرا به جای تولید در ملک و مسکن سرمایهگذاری کردهاید چون پاسخ این است که رفتار بانک مرکزی در تورم و نرخها باعث شده، اگر از بانک مرکزی هم بپرسیم میگوید تحریم هستیم و مشکلات عدیدهای وجود دارد. اما سوال اینجاست که فضای مفید کارآفرینی که بتواند در آن جامعه رشد کند باید چگونه باشد؟ فضای امن در هر جامعهای باعث میشود که روی اقتصاد قوی را ببیند یعنی مدام خبرهایی از آن جامعه روی زبانها نباشد و اگر خبری هست درباره تکنولوژی و ساخت آخرین مدل به عنوان مثال گوشی همراه باشد نه اینکه خبرها مدام درباره فضا و احوال نامساعد جامعه از زبان مسئولان یا افراد بیرون از کشور باشد که در این صورت فضای امن کارآفرینی به فضای ناامن کارآفرینی تبدیل میشود.
سرمایه ترسو است و فرار میکند؛ سرمایهگذار از جایی که ناامن است با سرمایهاش فرار میکند. یکبار به آقای علاقبندیان گفتم چرا به همدان نمی آیید آیا با این شهر قهر کردهاید؟ گفت نه ولی یک ریال که در همدان خرج میکنم یک سال زمان میبرد تا بچرخد و دوباره به جیب من برسد اما همین پول را در شهری مثل زنجان که خرج میکنم یک ماه بعد این پول به جیب خودم میرسد. من آن را از استاد اقتصاد پرسیدم گفت: سیالیت (چرخه پول) در استان همدان کم است. مسئولان استان همدان میتوانند استراتژی داشته باشند ایدئولوژی ما فضای امنی برای کارآفرین ایجاد نمیکند که باید اصلاح کند. البته این استراتژی در سطح کشور به همین شکل است و تغییر از همانجا باید آغاز شود. باید مواظب حرف زدن و رفتارها با پول و ثروت باشیم.
جعفریهنر
یک بحث هم که مطرح نشد موضوع دلسوزی برای کارآفرینی است. من با همکاران وزارتخانه هم که صحبت میکرم میگفتند کارآفرینی در ویترین دستگاههای اجرایی نیست. کسی دغدغهمند کارآفرینی نیست. چون کارآفرینی یک برنامه بلندمدت است شاید به این دلیل است که اغلب به این موضوع بهصورت جدی ورود نمیکنند. چون احتمالا دغدغهای ندارد و کمتر بازخواست میشود.