تغییر نگاههای دولتی به فرش دستباف سبب شد تا این هنر- صنعت ارزآور به سمت کمرنگشدن برود. نتیجه کاهش صادرات و از اولویت خارجشدن فرش، به از بین رفتن مشاغل مرتبط منجر شده است. تا جایی که بافندگان به دلیل کاهش درآمد، کمتر تمایلی به قالیبافی و همراهی با تولیدکنندگان دارند.
به دلیل بوجود آمدن چرخه معیوب در تولید، فروش و صادرات، اکنون همدان با مشکل نقشه و بافنده مواجه است، بهطوری که نقشههای اصیل و قدیمی استان با کنار رفتن بافندگان و تولیدکنندگان قدیمی بهدست فراموشی سپرده شدند و دسترسی به آنها سخت و یا غیرممکن شده است.
اغلب فعالان این عرصه تأکید دارند که استان در دوره ای نه چندان دور یکی از مراکز مهم فرش و تجار فرش بوده. باید فرش همدان احیا شود و قبل از اینکه پیشکسوتان این عرصه بهطورکامل خود را کنار بکشند این هنر_ صنعت احیا شود و رونق گذشته به فرش همدان بازگردد.
از طرفی استان همدان دارای ۴۳ ویژند (برند) فرش است، که از جمله ویژندهای معروف آن میتوان به: پرطاووسی، حاجخانمی، انجلاس، آقا صادقی، ماهی، مالیچه، سوزن، کسب و ننج، ازندریان، شاخ گاوی و مهربان اشاره کرد. از اینرو با توجه به سخنان استاندر در روز معارفه درباره فرش و مورد تأکید قرار دادن قاسمیفرزاد برای احیای آن و ایجاد شغل و ارزش افزوده از این طریق، انتظار میرود جدیتر از گذشته به این موضوع پرداخته شود.
در نشست همدانپیام که با حضور فعالان این عرصه در فضای کلابهاوس برگزار شده به مسائل و راهکارهای فرش پرداخته شد که در ادامه میخوانیم.
سفارتخانهها روی فرهنگ کشورها کار کنند
■ محمدرضا اسکندری
برای احیای فرش همدان باید ارتباط بین نسل جدید و قدیم شکل بگیرد. در همدان رشته فرش در هنرستان و دانشگاه وجود دارد اما برای فارغالتحصیلان آن بازار کار وجود نداشته و ندارد. وقتی بازار کاری نباشد مشخص است که تحصیل در آن رشته جذابیت نخواهد داشت.
زمانی که دانشجو بودم در تهران همکلاسیهایی داشتم که کارشناسی فرش خوانده بودند و چون اهل کاشان بودند خیالشان بابت بازار کار راحت بود بنابراین با انگیزه هم درس میخواندند. یعنی هم دانشگاه برای این رشته باید باشد و هم بازا کار تا نسل جدید به این سمت بیایند.
بخشی از این اقدام سهم دولت است و دولتمردان باید برای آن برنامهریزی کنند و بخشی هم مربوط به پیشکسوتان است که کملطفی میکنند و ارتباط برقرار نمیکنند چند سال پیش قصد داشتیم نقشههای فرش همدان را جمعآوری کنیم اما کسی نقشهای در اختیار ما قرار نداد وشاید تصورات دیگری داشتند. به هرحال برای این رشته دانشگاهی علاوه بر دولتمردان به همراهی بازاریابان هم نیاز است. نکته بعدی این است که باید تولیدات را با هدف ارزش افزوده انجام بدهیم.
اما برای رونق در این بخش تبلیغ و معرفی ضعیف است. سفارتخانهها باید خارج از کشور روی فرهنگ ایران و کشورهای مربوطه کار کنند. تحقیق کنند که آنها چه فرهنگهایی داشته و به چه چیزهایی نیاز دارند و ایران چه توانمندیهایی دارد تا با کمک کارشناسان با تلفیق فرهنگ دو کشور بتوانیم ارزش افزوده ایجاد کنیم، بتوانیم فرش را مطابق با سلیقه آنها تولید کنیم و دوباره بازار دنیا را بگیریم.
شنیدهام که سفارت فرانسه روی خاک ایران هم کارکرده و در این رابطه در کشورشان نمایشگاه برگزار کرده است. یکی از مهمترین وظایف سفارتخانهها همین است که علاوه بر کارهای سیاسی، برنامههای ارزآوری را هم دنبال کنند.
کشورهایی مانند پاکستان و افغانستان امکاناتی برای افراد فراهم کردهاند که افراد بتوانند محصولات خود را برای مثال به مدت یکسال در مجموعههایی به صورت اعتباری در انباری میگذارند تا صادرکنندگان بتوانند در فرصت مناسب برای ایجاد بازار فروش کار کنند و محصولات کشور خود را بفروشند.
خب چون چنین مجموعههایی از سوی دولت حمایت میشوند، مردم به راحتی میتوانند به بازار و فروش و آینده امیدار باشند در نتیجه کارهای اقتصادی بزرگ شکل میگیرد.
مسأله بعدی هم وامهای خوداشتغالی است که به هر شکلی منحرف شد و به نوعی دارایی برای برخی افراد تبدیل شد به نظرم وامها باید هدفمند شوند و به بخش فرش با سود کم و تنفس زیاد پرداخت شود تا تولیدکننده توانایی تولید داشته باشد.
در چند قاره، فرش انجلاس را میشناختند
■حمید طبقیان
در همدان حدود 20 تا 30 استاد کار رفوگری وجود دارد که میتوان گفت نزدیک به پایان فعالیت آنها هستیم. بنده خودم 38 سال در این کار هستم و همه کاری در این بخش از عهدهام بر میآید. اما آنقدر تعداد کار در این حوزه کم شده که دیگر نمیتوان آن را به عنوان یک شغل انتخاب کرد. 20 سال هم بیمه پرداخت میکنیم اما بازنشستگی آن 4 میلیون و 200 هزار تومان است که زندگی با آن نمیچرخد.
درگذشته حدود 15 نفر زیردستم کار میکردند اما در حال حاضر 2 یا 3 نفر آن هم فقط زمانی که کار میآید.
شرایط امروز با سال 70 خیلی تفاوت دارد، آن زمان تعداد زیادی فرش برای رفو میآوردند، حتی یک تیکه فرش هم میآوردند. چندین نفر برای خرید مراجعه میکردند و فرش روی زمین نمیماند تا رفو میکردیم مشتری آن را میبرد، بیشتر هم صادر میکردند. اما حالا هر قیمتی برای رفو میدهیم مشتری توان پرداخت آن را ندارد چون مشتری برای این فرشها خیلی کم شده است.
در 2 دهه گذشته اشتغال در این حوزه از بین رفته است و به خاطر شرایط موجود، جوانان به این سمت نمیآیند. تعداد زیادی از رفوگران هم به کشورهای دیگر مانند ترکیه و پاکستان میروند. چون آنجا کار بیشتری برایشان هست. خودم چند سال در ترکیه رفوگری میکردیم و از کشورهای دیگر کار میآوردند برایم. آنها که از قبل در همدان مشتری ما بودند دیگر کارهایشان را به ایران نمیفرستادند چون به دلیل تحریمها نگران بازگشت بارشان بودند.
ورود نکردن جوانان به این کار به خاطر نبود بازار کار و کوچ استادکاران به کشورهای دیگر و نزدیک شدن به سالهای پایانی کار استادکاران قدیمی، زنگ خطری برای فرش ایرانی است. درآمد در نهایت 170 هزار تومان در این شغل جوانان را جذب نمیکند، کاهش صادرات فرش از 2 میلیارد دلار در دهه 70 به 60 میلیون دلار در سال 1400 نشان دهنده وضعیت وخیم این هنر صنعت در کشور و همدان است. دولت و مجلس هم به دلیل درآمد پایین اهمیت چندانی به آن نمیدهند.
آقای فروزان احسن به من میگوید «خیلی ناامیدی». ببینید! استادکاری در همدان هست که در همه بخشهای رفوگری وارد شده و یک نابغه است اما امروز مستأجر است و یک شیفت روی ماشین کار میکند. در صورتی که اگر در هر شغل دیگری کار میکرد روزی حداقل چند میلیون تومان درآمد داشت.
امروز برای قالی خوب هم مشتری نمیآید، در صورتی که در سال 74 برای یک تکه از یک قالی حداقل 10 نفر مشتری میآمد.
امروز خیلیها تعمیر فرش دستباف را رها کرده و به کاشان و قم و یا ترکیه رفتهاند. در کاشان دیگر کار فرش دستباف انجام نمیدهند.
دولت باید مسأله بیمه را هم برای فعالان این عرصه حل کند. یا خیلیها نمیتوانند خود را بیمه کنند و یا آنها که بیمه هستند با بازنشستگی 4 میلیون و 200 تومانی زندگیشان نمیچرخد.
برنامهای در یکی از تلویزیونهای خارجی دیدم که ایتالیاییها برای فرش ایرانی ضد تبلیغ انجام داده بودند طوری که حیوانی از استخر درآمد و با بدن خیس چند ثانیه روی فرش ایران خوابید و وقتی بلند شد آن سمت بدنش رنگ فرش را به خود گرفته بود.
در صورتی که یک زمانی فقط یکی از فرش همدان به نام فرش «انجلاس» در چند قاره دنیا به نام بود و آنقدر شناخته شده بود که به نام فرش انجلاس و نه به نام همدان میشناختند. آن زمان مردم هم برای فرش دستباف ارزش زیادی قایل بودند اما امروز جوانان یا یک تکه فرش در خانههای خود استفاده میکنند و یا استفاده نمیکنند به همین دلایل است که ارزش دادن دوباره به فرش و ایجاد ارزش افزوده فراوان این صنعت هنری تلاش سرسختانه مسئولان و پیشکسوتان را میطلبد.
دولت حمایت کند، بافندگان کار میکنند
■ عصمت مرادی
یکی از مشکلاتی که در حوزه فرش مشخص است این است که نسل کنونی علاقه و انگیزهای برای ورود به این رشته، چه به صورت عملی و چه به صورت تئوری ندارند چون وضعیت اقتصادی مناسبی ندارد.
ایران را همه با فرش آن میشناسند. اگر 100 کشور هم تولیدکننده فرش باشند فرش ایران در کنار آنها چیز دیگری است. فرش ایران در دنیا حرف اول را میزده اما در چند سال اخیر وضعیت برگشته و در دنیا بهایی به آن نمیدهند.
بنده در کار تولید و صادرات فرش به کشورهای آلمان، کشورهای حاشیه خلیج فارس و آمریکا هستم اما در چند سال اخیر و پس از تحریمهای ترامپ، صادرات به آمریکا متوقف شده است. وضعیت وجایگاه فرش ایران را به خوبی درک میکنم؛ فرش باید توسط نسل جدید احیا شود و آموزش و پرورش و دانشگاهها باید کمک حال این نسل باشند. رشته دانشگاهی برای آنها ایجاد و برای بازار کار آنها برنامهریزی شود تا دوباره بتوانیم جایگاه فرش ایران را در دنیا پیدا کنیم.
من معتقدم هر کارگاه فرش یک پالایشگاه است که صادرات آن هم برای کشور و هم برای بافندگان ارزآوری بالایی دارد. امروز میبینم هر کشوری دستی در این کار آورده و طرح و نقشه و پشم همدان و ایران را دستکاری کردهاند و روانه بازار میکنند اما با کیفیت پایین عرضه میشوند.
به نظرم رسانه میتواند کمک زیادی در این زمینه داشته باشد. به طورمثال ماهی یکبار تعدادی از بافندگان، رفوگران، چلهکشها، تولیدکنندگان، طراحان و... را شناسایی کرده و با آنها صحبت کنند تا مخاطبان به ارزش فرش پی ببرند و به استفاده از آن روی بیاورند.
بیمه و تسهیلات عمده نیاز بافندگان
اغلب بافندگان خانم و از قشر ضعیف و ساکن روستاها هستند که 9-8 ساعت جلوی دار قالی مینشینند و آسیبهای جسمی میبینند که انتظار داریم مسئولان این قشر را حمایت کنند. به عنوان مثال بیمه آنها مشول دارد. قبل از اینکه همه بافندگان با سابقه از موضوع بیمه خبردار شوند تعداد زیادی از مردم با یک دار قالی خود را بیمه کردند و امروز میبینیم که تعداد زیادی از با سابقهها بیمه نیستند چون دیر خبردار شدهاند. در این مورد نیاز است که دولت برای بیمه این افراد فکری کنند.
موضوع بعدی تسهیلاتی است که برای فرش به شهرستانها تعلق میگیرد. خیلی از افراد با ارائه یکسری مدارک وام فرش را میگیرند قبل از اینکه جامعه هدف خبردار شوند و یا بتوانند اسناد و مدارک لازم را تهیه کنند، مسئولان حداقل کاری که میتوانند انجام بدهند شناسایی تولیدکنندگان واقعی است به خصوص آنها که در منزل و کارگاه مشغول کار هستند بیشتر حق دارند تا انگیزه بیشتری برای بافندگی و تولید داشته باشند.
مشکل دیگر مربوط به نبود ثبات در قیمتهاست. به طور معمول وقتی میخواهیم قرارداد ببندیم یک هفته نشده قیمتها افزایش مییابد و با قیمتهای سرسامآور روبهرو میشویم.
در نتیجه نمیتوانیم قرارداد ببندیم و یا مقدار قرارداد کوچک میشود که این میان بیشترین آسیب به بافندگان وارد میشود که یکی از مهمترین عواقب آن مهاجرت این افراد به شهرها و گسترش حاشیهنشینی است.
به طور معمول افرادی که به دلیل از دست دادن شغل به شهرها مهاجرت میکنند افراد ثروتمندی نیستند بنابراین در حاشیه شهر سکونت میکنند. پس از مهاجرت به هر دری میزنند تا درآمدی داشته باشند که بعضی از آنها ممکن است مشکلاتی را در شهر و جامعه بوجود بیاورند.
با وجود مشکلات اینچنینی تولیدکنندگان نمیتوانند قراردادهای خوبی ببندند و متراژی که نیاز است هم تولید نمیشود.
از طرفی به دلیل افزایش سرسامآور قیمتها کیفیت تولید مواد اولیه هم پایین آمده و بر روی تعداد قراردادها و در نتیجه قطع و یا کاهش همکاری تولید کننده با بافنده تأثیر میگذارد.
برای حل برخی مسائل پیشرو دولت باید وامهایی با سود کم و تنفس 6 ماه به بالا در اختیار تولیدکنندگان بگذارد تا بتوانیم ادامه کار بدهیم. همه میدانیم کار فرش زمانبر است. هیچ فرش بزرگی را نمیتوان در یک و 2 ماه و حتی 6 ماه تمام کرد و آن را به فروش رساند یا صادرکرد بنابراین لازم است که تسهیلات فرش حداقل 6 ماه تا یکسال تنفس داشته باشند.
در تولید فرش برای صادرات 2 موضوع مطرح است؛ کیفیت و زمان بنابراین دولت باید این دو موضوع را مدنظر قرار بدهد و تولیدکنندگان را مجبور به پرداخت، بازپرداخت و تسهیلات از ماه نخست نکند.
مسأله پیشرو بعدی، پراکندگی در تولید است که باید به همت مسئولان هدفمند شود و به پیشکسوتانی که حرفی برای گفتن دارند، جایگاه بدهد.
ما و دولت باید بافندگان ماهر و نیمهماهر را شناسایی کنیم و آنها را مورد حمایت قرار بدهیم وقتی بافندگان بدانند مسئولی پای کار است به طور حتم انگیزهشان برای کار بالا میرود و کار میکنند و در کنار تولیدکنندگان میمانند که نتیجه آن این میشود که ما هم میتوانیم تعداد و کیفیت تولید را بالا ببریم و همدان را به جایگاهی حتی بهتر از دهههای قبل برسانیم.
اتاق فکر تشکیل شود
■ حمیدرضا فروزان احسن
مشکل مهمی که در همدان با آن روبهرو هستیم این است که در حال از دست دادن پیشکسوتان هستیم و نمیتوانیم اطلاعات آنها را گردآوری کنیم. یک برنامهای هم برای جمعآوری اطلاعات فرش همدان برگزار کردیم اما کسی از آن استقبال نکرد تا بتوانیم نقشههای همدان را گردآوری کنیم. موضعگیریهایی نسبت به آن شد که نتوانستیم به هدف برسیم. در صورتی که تا نتوانیم نقشههای همدان را در دست داشته و آنها را شناسایی کنیم، نمیتوانیم فرش همدان را احیا کنیم.
مشکلات فرش همدان کم نیست، در صورتی که فرش، هویت فرهنگی همدان محسوب میشود و از این طریق میتوانیم پول زیادی به استان جذب کنیم.
فرش همدان اکنون در وضعیت کُما به سر میبرد و باید به صورت هدفمند هم از سوی دولت و هم از طریق بخش خصوصی حمایت شود. فرش مانند بچه یتیمی شده که به کمک احتیاج دارد.
مشکل بعدی نحوه توزیع تسهیلات این بخش است. افرادی را میشناسیم که از چند بخش تسهیلات گرفته و به عنوان قالیباف هم تسهیلات این بخش را دریافت کردهاند.
در صورتی که 27 صنف وابسته به فرش وجود دارد که اغلب آنها هنوز نتوانستهاند تسهیلاتی دریافت کنند و این نحوه برخورد، سبب دلسردی این صنف میشود.
بسیاری از جوانان تمایل به ورود به این صنعت دارند اما وقتی میبینند حمایت کافی نمیشوند و بازار کار زیادی ندارد از ورود به آن منصرف میشوند و یا وسط کار تغییر شغل میدهند.
استاندار همدان در بدو ورود گفت: فرش و چرم باید احیا شود اما تا امروز یک جلسه با فعالان این عرصه نگذاشته و هیچ مشورتی تاکنون از آنها نگرفته تا بداند مشکلات چیست و چه راه حلهایی وجود دارد.
تا امروز در حد حرف در همان جلسه معارفه بوده و اقدام جدی در این زمینه ندیدهایم.
یکی از درخواستهای ما از دولت این است که بانکها و ارگانهایی که تسهیلات فرش را بر عهده دارند آن را یکپارچه کنند و در زیر یک چتر انجام بدهند تا مشکلاتی که سالهاست با آن روبه رو هستیم تا حد زیادی حل شود.
به نظرم برای حل مسائل فرش باید اتاق فکری متشکل از پیشکسوتان، کاربلدان و متخصصان در این حوزه هم از بخش خصوصی و هم در بخش دولتی تشکیل شود تا با همفکری استان را از این رخوت و کما رها کنیم.
این طور نیست که کار فرش در همدان تعطیل شده باشد ولی به صورت پراکنده انجام میشود و کارهایی که به اسم همدان نیست بافته میشوند. به عنوان مثال تابلو فرشهای خوبی در همدان میبافند اما به نام استان دیگر بافته میشوند که هم به استان مربوطه و هم به همدان ضربه میزند. در صورتی که اگر نقشههای فرش همدان بافته شود کار خیلی خوبی از آب در میآید.
نسل بعدی فرش را نخواهد شناخت و سابقه فرش همدان از بین میرود. ما با کوتاهیهایی که انجام میدهیم برندهای همدان را از بین میبریم باید برای فرش همدان برنامه داشته باشیم و حتی شده به تعداد کم اما از فرشهای همدان تولید کنیم.
اگر کوتاهی کنیم همه بخشهای فرش همدان از فرآوری پشم گرفته تا تولید فرش از بین میرود و آن را فقط وارد میکنیم در صورتی که ایران مهد فرش است.
اتاق فکر هم در همدان تشکیل نمیشود مگر با وحدت و همراهی دولت و بخش خصوصی.