هرکس در دنیای بیداری و هوشیاری به نوعی در تلاش است تا بتواند روی پای خود مسیر طولانی و نامعلوم زندگی را به نقطهای دلخواه برساند. زندگی انسان فقط تنازع بقا نیست، او در جوش و خروش و مبارزه است تا دنیایی بهتر و بیشتر از خوردن و خوابیدن را معنا کند و راه بهتری برای نه فقط انسان، بلکه حیات تمام موجودات عالم نشان دهد.
همزیستی هدفمند انسانها اولین نشانه پایهگذاری زندگی اجتماعی و در این معنا ازدواج قدمی کاملکننده در راه تحقق نیاز انسان برای رشد عقلی و همزیستی و همچنین تکامل وجود زن و مرد برای تشکیل خانواده و زنجیره نسلها و تمدن بشری است. با پیشرفت انسان در تمام حوزههای اجتماعی و شکلگیری جهانی متمدن، این تصور نیز وجود دارد که ابداع و ایجاد امکانات کامل و راحت برای تشکیل خانواده و از سویی تأکید برانجام تشریفات هر چه گستردهتر و پر سروصداتر جهت تشکیل یک زندگی مشترک در بطن جامعه، هیچ بهانه و ایرادی برای تحقق خوشبختی خانوادهها باقی نماند، اما دریغا که وقتی پای آمار و مطالعه آسیبهای اجتماعی به میان میآید به این نکته مهم و واقعیت تلخ پی میبریم که زندگی اجداد و نیاکان و در پروسهای خیلی نزدیکتر، زندگی خود پدران و مادران ما که بر پایه و اساس ساده و بدون تشریفات اضافه و فقط با مبنای باورهای فرهنگ ملی و دینی و همچنین سنتهای قوام یافته در تنور تجربه ها، تشکیل میشد، برای همیشه پایدار و رو به تکامل کامل بود. طلاق واژه تلخ و عذابآوری بود که بین نسلهای گذشته بهندرت و آنهم به عنوان آخرین راه بدون بازگشت، شنیده میشد و دلیلش هم این بود که هر دختر و پسری که در آستانه ازدواج و تشکیل زندگی جدید قرار میگرفتند، بر این باور بودند که میخواهند، یار و یاوری برای ادامه حیات خود داشته باشند و با اتکای بر وجود فرزندانی که حاصل ازدواج و زندگی مشترک آنان خواهد بود، دنیا و عمر پیشانی نوشته خود را به روال طبیعی و سرنوشت مختومی که نصیب آنان میشود، به پایان برسانند.
بهراستی که مصداق آشنای دوری که میگفت، دختر با لباس سفید عروسی به خانه بخت میرود و با کفن سفید از آن خانه بیرون میآید، برای زنان و یا خدا یکی و زن یکی برای مردان، چکیدهای از تمام باورها و عهد و پیمان نسلهای گذشته برای انتخاب همسر بود.
متأسفانه، واژه تلخ طلاق در جامعه امروز ما و برای جوانهای سست پیمان، متداولترین واژهای است که خیلی شنیده میشود و بدون شک آمار بالای طلاق در دهههای اخیر فقط به خاطر مخدوش شدن نیت و انگیزه انتخاب همسر و ازدواج برای جوانها و دیگر اینکه کج نهادن خشت اول بنیان زندگی مشترک میباشد.
این خشتهای کج میتواند اسرار بر ریختوپاشهای بیمورد و تشریفات خانهخرابکنی باشد که اغلب دختر خانمها برای آغاز زندگی مشترک خود روی آن ایستادگی میکنند و ممکن است از همان قدم اول نه تنها مرد زندگی، بلکه هر دو شریک زندگی را تا سالهای سال زیر بار بدهکاری و اقساط وام بانکی گرفتار سازد. در این خصوص البته نکته بسیار سرنوشت ساز، نوع انتخاب همسر و تصمیمگیریهای احساسی است که به محیط آشنایی و شیوههای همسریابی بستگی دارد.
در این جا نیز مصداق معروف، کبوتر با کبوتر، باز با باز در ادبیات و فرهنگ ایرانی، راهگشای انتخاب همسر است. ضامن بقا و دوام زندگی مشترک در فرهنگ ایرانی، اتکا بر سنتهای دینی و پایبندی بر تعهدات اخلاق اسلامی است که بدون آن هیچ زندگی دوام نخواهد آورد.