سایه‌های سنگین بر دیوارهای کوتاه همدان پیام
 
 
پنجشنبه - 13 بهمن 1401 - شماره 4521
 
امروز : جمعه ، 14 ارديبهشت 1403

Today : Fri, May 3, 2024




ارتباط با سرویس ها - پذیرش آگهی * شعار سال ۱۴۰۳ جهش تولید با مشارکت مردم
ورود کاربران


عکس چاپخانه
logo-samandehi
 
کد مطلب:  137323 تاریخ انتشار:  1403-01-20 - 07:00 تعداد بازدید:  28
ارسال به دوستان
نسخه چاپی

سایه‌های سنگین بر دیوارهای کوتاه

یادداشت


 در بی‌نظمی و به هم‌ریختگی بی‌سر و ته و بی‌پایان کلینیک پرازدحام یکی از نهادهای حمایتی که هیچ چیز آن دیگر به درستی کار نمی‌کند، کلافه از فشار بی‌امان استرس‌های حرفه‌ای عجیبی که روانشناسان در کمتر جایی از دنیا تجربه‌اش می‌کنند؛ با ناراحتی و اخم به مادری که فرزندش دچار اختلال یادگیری است می‌گویم: «چرا سروقت برای مشاوره و درمان فرزندت مراجعه نکردی؟!»

دیوار این خانواده از همه آدم‌های دور و برم کوتاه‌تر است و من از بی‌پناهی‌شان جرأت می‌گیرم تا با تندی بیشتر صحبت کنم. خشم فروخورده‌ای را که بر سر مسئولان و این و آن نتوانسته‌ام بیان کنم و در گلو فرو برده‌ام بر سر این مادر خالی‌اش می‌کنم.

زن با صدایی ضعیف و جملاتی شکسته سعی می‌کند، توضیح دهد که چرا دیر آمده است؛ من هنوز با ابروهای درهم و صدایی پرتنش در اتاق مشاوره نشسته‌ام و پی‌درپی او را با کلمات سرزنش‌بار مورد خطاب قرار می‌دهم؛ توضیحات مادر را هم نمی‌شنوم و با اخم بیشتری می‌گویم: «اگر به مشاوره و درمان فرزندت اهمیت ندهی، پیشرفتش با تأخیر مواجه خواهد شد!»

نمی‌خواهم جواب مادر و فرزندش را بشنوم؛ می‌خواهم با لحن تندتر و چهره‌ای عبوس‌تر صحبت کنم تا خودم هم باورم شود خشم فوران کرده‌ام علتی جز بی‌مبالاتی آن‌ها ندارد! اگر از زمین و زمان به تنگ آمده‌ام و هرچه دست و پا می‌زنم نمی‌توانم بی‌خیال همه بی‌نظمی‌ها و بی‌قانونی‌ها و بی‌اخلاقی‌ها و بی‌شعوری‌ها و بی‌سوادی‌ها بشوم و در گوشه اتاق مشاوره‌ام فقط به درمانگری بپردازم، انگار مقصرش فقط آن مادر دل‌شکسته‌ است که با چشم‌های پرسان و لب‌های لرزان روبه‌رویم ایستاده‌ و دیوارش از همه دیوارهای دور من کوتاه‌تر است!

مادر در مقابل خشم بی‌سابقه‌ام خلع سلاح می‌شود و زیر گریه می‌زند! از دیوار بلندم سقوط می‌کنم و می‌شکنم؛ پشیمان از خودم و کلمات تندم، روی صندلی مچاله می‌شوم.

مادر با گریه می‌گوید: «به خدا وقت نداشتم بیام؛ با همه‌ مشکلات، نمی‌توانستم فرزندم را بیاورم!» لعنت به من و کلمات تندم! می‌خواهم خشمم را جبران کنم؛ مگر می‌شود این اشک‌ها را به راه انداخت و غرق سیلاب پشیمانی نشد؟!

به دست‌های خسته مادر و چشم‌های معصوم کودک نگاه می‌کنم و از شرمندگی آرزوی نبودن می‌کنم. دستپاچه و کلافه، برنامه درمانی فرزندش را تجدید می‌کنم و مداخلات جدید می‌نویسم و تأکید می‌کنم سر وقت مراجعه کنند. قبل از رفتن، مادر، نگاه پر از ناامیدی‌اش را به چشمانم می‌دوزد و می‌پرسد: «بچه‌ام خوب می‌شود؟
می‌خواهم او هم مثل بچه‌های دیگر حرف بزند و بازی کند!» به آن دو نگاه می‌کنم، سوالم را فرومی‌خورم: «مادرش است؟ او که شکسته‌تر از آن است که مادر این بچه باشد!» مادر و فرزند را راهی می‌کنم و فرسوده از تماشای تابلوی فقر و بی‌توجهی و سردرگمی که گریبان هم‌وطنانم را گرفته، بر جایم میخکوب می‌مانم.

سپس ذهنم را به دست خیال می‌سپارم، درس تاب آوردن در این روزهای دشوارِ بی‌امید را باید از همین آدم‌های عادی و بی‌ادعا آموخت؛ همین‌ها که زیر بارش سنگین مشکلات بی‌پایان و زخم‌های عمیق روحی، هنوز هم به زندگی می‌چسبند؛ زندگی به رسم مادری که همراهی و حمایت فرزندش را می‌خواهد؛ هر چقدر محروم و نگران و درمانده؛ به رسم آن خانواده‌ای که امیدواری‌اش را به من منتقل می‌کند؛ به رسم همه آدم‌هایی که در میانه طوفان بی‌رحم زندگی، هر یک به شیوه خود هنرمندانه، روزمرگی‌های تلخ را تاب می‌آورند.

حمید رنجبران، روانشناس بالینی

 


بازگشت
نظرات بینندگان :
نظر شما :
   
نام*
ایمیل* ایمیل محفوظ می باشد
نظر*
کد امنیتی*
کد امنیتی

 
 
 
گزارش گزارش ویژه یادداشت تحلیل سرمقاله ضمیمه(پیام_آدینه) دانلود
صفحه نخست آخرین اخبار درباره ما ارتباط با ما  پیوندها ویژه_نامه راهنما
نشر و نقل مطالب فقط با ذکر نام روزنامه همدان پیام بلامانع است.

 
روزنامه همدان پیام ( اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، ورزشی )
صاحب امتياز و مدير مسئول: نصرت ا... طاقتي احسن  -  سردبير: يدا... طاقتي احسن
نشاني: همدان، خيابان شريعتي، ابتداي خيابان مهديه، ساختمان پيام
تلفن: 38264433 (081)  -  فکس: 38279013 (081)  -  سازمان نیازمندی: 38264400 (081)  - ايميل: info@hamedanpayam.com