«طلاق» پس از مرگ عزیزان، شدیدترین عامل استرسزا در کل زندگی محسوب میشود و بهعنوان عامل ازهمپاشیدگی کانون خانواده، جامعه را با عواقب بسیاری همراه کرده و منشأ بسیاری از آسیبهای اجتماعی است.
«طلاق» از نظر لغوی بهمعنی رها شدن و در اصطلاح عبارت از پایان دادن زناشویی توسط زن و شوهر است. با توجه به اینکه خانواده نهادی است که به اعضای خود احساس آرامش و امنیت میدهد و طی قرنهای متمادی بهعنوان پایدارترین و مؤثرترین وسیله حفظ ویژگیهای فرهنگی و عامل انتقال آنها به نسلهای بعدی بوده، میزان بالای طلاق در جوامع امروزی جامعهشناسان را به کنکاش درباره عوامل مؤثر برآن داشته تا مکشوف شود که چه چیزی موجب چنین تغییری در نرخ طلاق شده است.
در دهههای اخیر نرخ طلاق در کشورهای غربی به بیش از ۵۰ درصد افزایش یافته است. این پدیده در ایران نیز به شکل یک مسأله و معضل اجتماعی، مشکلات زیادی را برای افراد و خانوادههای در معرض طلاق بهوجود آورده، از کل طلاقهای ثبتشده در سال ۱۳۹۸ در مجموع ۱۷۴ هزارو ۸۳۱ طلاق در کشور داشتهایم و بیشترین آمار طلاق بهترتیب در استانهای تهران با ۳۱ هزار و ۷۳۳ مورد، فارس با ده هزار و ۹۳ مورد، اصفهان با ده هزار و ۲۴ مورد، آذربایجان شرقی با ۹ هزار و ۱۱۹ مورد و مازندران با ۸ هزار و ۷۱۸ مورد بوده، از طرفی به گفته سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور از ابتدای فروردین تا ۲۰ مردادماه امسال ۳۴ هزار و ۴۵۷ مورد طلاق در پایگاه اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور ثبت شده است.
به گفته یک روانشناس، تمامی انسانها در طول زندگی موقعیتهای استرسزای بسیاری را تجربه میکنند که برخی از آنها اگرچه قابل پیشبینی و مهار کردن هستند اما بهصورتی تنشزا تجربه میشوند و با فراخواندن نهایت توان فرد، سبب متزلزل شدن نگرش به خویشتن در فرد میشوند. املیا علایینی در گفتوگو با ایسنا، از مقیاسی به نام مقیاس رویدادهای زندگی سخن میگوید که در آن رویدادهای زندگی بهترتیب از تنشزاترین تا کمتنشترین رویداد قرار میگیرند.
وی طلاق را پدیده پیچیدهای میداند که عوامل فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی بر آن اثرگذار است و میگوید: با وجود آسیبهای بسیار طلاق، این پدیده در همه موارد بدترین راه حل محسوب نمیشود زیرا ادامه یک زندگی زناشویی پرتنش، برای زوجین و بهویژه برای فرزندان بهمراتب مضرتر خواهد بود پس جامعه با فراهم کردن زیرساختهای لازم در جهت ایجاد ملزومات یک زندگی زناشویی سالم و با کمترین درگیری، به خودی خود میتواند سبب کاهش نرخ طلاق شود.
طلاق، یکی از عوامل خودکشی
وی تجملگرایی، هوسبازی یکی از طرفین یا هر دو، توقعات بالا، دخالت خانوادهها بهویژه مادر خانواده، نبود تفاهم، ازدواجهای اجباری و یا مشکلات مالی را از مهمترین علل طلاق در ایران برمیشمرد و بیان میکند: بررسیها نشاندهنده ارتباط طلاق در بسیاری از موارد با اعتیاد، بزهکاری، روانپریشی، نبود تعادل شخصیتی، خودکشی و جامعهستیزی است. به گزارش سازمان جهانی بهداشت، یکی از مهمترین عوامل خودکشی در ۱۳ کشور اروپایی مورد مطالعه «طلاق» بوده است.
این روانشناس معتقد است که تفاوت در میزان تحصیلات، ازدواج در سنین پایین، اعتیاد، اشتغال زن، چندهمسری، نبود پایبندی مذهبی، ایدهآلسازیهای ناموجه، مردسالاری، بیاعتمادی و سوءظن، نبود توافق در مسائل جنسی و زناشویی، بیکاری و یا مشکلات نازایی از دیگر عوامل مؤثر در پدیده طلاق هستند.
به گفته این روانشناس، نبود درک متقابل شامل مفاهیمی مانند محبت نکردن، خودرأیی و نبود مشورت، سوءظن و بیمسئولیتی هر یک از زوجین نیز از دیگر دلایل بروز اختلافات زناشویی است، از طرفی طلاق عاطفی یکی از مهمترین مشکلات جوامع امروز است که بهدنبال ارتباط ناکارآمد زوجین ایجاد میشود. این ارتباط ناکارآمد شاملبیتوجهی به خط قرمزها، بیتوجهی به احساسات طرف متقابل، بیتوجهی به نیازهای عاطفی یا روانی، توهین، تهمت، حضور نیافتن هر یک از زوجین در لحظات مهم زندگی، رابطه تدافعی و یا دوری جستن متقابل است که بهدنبال آن طلاق عاطفی اتفاق میافتد و انتظارات و توقعات فرد توسط همسر نادیده گرفته میشود.
در ادامه یک جامعهشناس بررسیها و تحقیقات در زمینه طلاق و اعتیاد در ایران را بیشتر زینت دستگاههای متولی و یا پایان نامههای دانشگاهی میداند و مطرح میکند: بزرگترین حلقه مفقوده در این زمینه پیوند میان علم و عمل است و تا زمان ایجاد این ارتباط تحقیق و یا نظر کارشناسانه در این زمینه راهگشا نخواهد بود.
حمید خاورزمینی در گفتوگو با ایسنا، ارزشهای اجتماعی در جوامع را به 2 شکل کلی از فردگرایی و جمعگرایی تقسیم میکند و میگوید: ارزشهای فردگرا نهتنها مانعی برای جدایی زوجین از یکدیگر نیست بلکه این جدایی را تقویت میکند اما ارزشهای جمعگرایانه مانند قباحت طلاق، پیوندهای خاندانی، احترام به افراد مسن و تعهد در مقابل فرزندان موانعی بر سر طلاق و جدایی هستند.
وی به عواملی مانند عوامل اقتصادی، سیاسی و یا فرهنگی که سبب برآورده نشدن انتظارات زوجین میشود، اشاره و خاطرنشان میکند: مشکلات اقتصادی و در رأس آن بیکاری یکی از دلایل مهم طلاق بهشمار میآید، از طرفی تحولات اجتماعی که پیش از این به انقلاب و اصلاحات اجتماعی محدود میشد، اکنون در قالب جهانیشدن خود را نشان میدهد و موجب افزایش نارضایتی زوجین از یکدیگر میشود.
تغییر سبک زندگی؛ مهمترین عامل در شکلگیری انتظارات افراد از زندگی
خاورزمینی معتقد است که تغییر سبک زندگی مهمترین عامل در شکلگیری انتظارات افراد از زندگی و از جمله زندگی زناشویی است همچنین فرایند جهانی شدن که با افزایش ارتباطات و شناخت افراد از سبکهای دیگر زندگیها همراه است، سبب تغییر و تحول آمال و آرزوهای افراد میشود.
وی عوامل بحرانزای طلاق را به 3 دسته عوامل جهانی، ملی و محلی تقسیم میکند و میگوید: عوامل جهانی انتظارات مختلفی از زندگی شامل انتظار در تغذیه، مسکن، روابط اجتماعی، روابط جنسی و زناشویی را برای زوجین ایجاد میکند و برای کنترل این موج سنگین که مبتنیبر قدرت اقتصادی و رسانهای است، تنها میتوان بر راهکارهای فرهنگی تأکید داشت زیرا تجربه 3 دهه اخیر نبود موفقیت برنامههای اجتماعی در این زمینه را نشان میدهد. برنامهریزی برای بهروز کردن سنتهای کارآمد به جای سنتگرایی متحجرانه یکی از برنامههایی است که فقط در برخی بخشهای خصوصی با بردی محدود دنبال میشود و برنامه کلان کشوری ندارد.
به گفته خاورزمینی، جامعه ما که ترکیبی از سنت و مدرنیته و در معرض امواج پست مدرن است، نیازمند بازتعریف سبکهای ازدواج است. در گذشته پیشنهادات برخی اندیشمندان و مصلحان اجتماعی در این زمینه متأسفانه مورد توجه قرار نگرفت و اکنون سبکی از زندگی با عنوان «ازدواج سفید» که هیچگونه تعهد و ضمانتی در آن نیست و به علت غیرقانونی بودن هیچ کنترل اجتماعی بر آن نیست، جایگزین ناخلف همان پیشنهادات اندیشمندان شده است.
هرچه محیط زندگی بزرگتر باشد، موانع طلاق کوچکتر است
این جامعهشناس با بیان اینکه ازدواج سفید، اقشار اجتماعی مقید، اخلاقی و یا قانونگرا را در دوراهی قرار میدهد، مطرح میکند: این دوراهی برخی را به ازدواج سفید و برخی را به ازدواجی که احتمال بالای طلاق در پس آن قرار دارد، سوق میدهد همچنین عوامل محلی یعنی محیط زندگی شامل شهر یا روستا و بزرگی و کوچکی آن از دیگر عوامل مؤثر در طلاق است و هرچه محیط بزرگتر باشد موانع طلاق کوچکتر و ضعیفتر خواهد شد.
وی به سبک همسرگزینی اشاره و مطرح میکند: هرچه انتخاب همسر محلیتر و براساس ویژگیهای مشترک و شناخت عمیقتر انجام شود، احتمال طلاق کاهش مییابد، همچنین خانوادهها میتوانند در بدو ازدواج زن و مرد، بهعنوان پیوند دو شبکه اجتماعی که با هم نسبت خویشاوندی پیدا میکنند، از طلاق پیشگیری کنند یا اگر در آینده شرایط طلاق محقق شد، طلاقی با حداقل آسیبهای اجتماعی باشد.
مشکلات اقتصادی، نبود بلوغ فکری و رفتاری، دخالت بیجای خانوادهها، تجملگرایی، ناهمسانی طرفین، تغییر سبک زندگی و ایجاد تحول در انتظارات فرد از زندگی از جمله دلایل افزایش دهنده آمار طلاق در سالهای اخیر است، از طرفی رواج طلاقهای عاطفی که بهدنبال بیتوجهی به نیازهای عاطفی و روانی ایجاد میشود، دارای عواقب خطرناک تری از طلاقهای قانونی است. پس به گفته کارشناسان، افزایش مشاغل تولیدی، تعیین سبکهای زندگی متناسب با فرهنگ عمومی، آموزش مهارتهای زندگی و ارتباطات مؤثر به نوجوانان و جوانان و نیز کمک گرفتن از متخصصان از جمله راهکارهای کاهش آمار طلاق است.