۱- کار مطبوعاتی روز به روز در ایران سختتر میشود و این سختی در شرایطی است که زندگی بسیاری به حیات مطبوعات ارتباط دارد و اگر حیات مطبوعات با این فشارها و سختیها تحدید و تهدید شود، عاقبت این زندگیها نیز نامشخص خواهد بود.
فشارها و سختیهایی که بسیاری از آنها ریشه در بیتدبیری و بیسوادی برخی مدیران دارد و از رسانه نشناسی آنها نشأت میگیرد.
۲- بسیار از ضرورت سواد رسانهای مدیران سخن گفته میشود و بسیاری از مدیران خود را دارای سواد رسانه ای و حتی استاد در این عرصه معرفی میکنند. اما آنچه در عمل مشخص میشود، نداشتن سواد رسانهای و ندانستن نحوه ارتباط با رسانه و تعامل با آن توسط برخی مدیران است.
۳- رسانههای دولتی تکلیف مشخصی دارند. بودجه آنها هر ساله دیده میشود و دولت مکلف به تامین بودجه آنهاست با این حال این رسانهها هر چند دغدغه تامین بودجه و اعتبار ندارند اما از کارایی لازم و تأثیرگذاری به دور هستند.
اینکه دولت تصمیم گرفته این رسانهها را در هم ادغام کند. به دلیل همین تاثیر کم آنها در تبیین و تنویر افکار عمومی است.
۴- رسانههای مستقل اما داستان دیگری دارند از سویی باید استقلال خود را حفظ کنند و از سویی باید اعتبار و بودجه لازم برای سرپاماندن و گامی عقب نرفتن و نه یک قدم پیشرفتن را در تعامل با بخش خصوصی و دولتی تامین کنند. کاری سخت که یادآور جهادی عظیم برای حیات رسانه و وابستگان به آن است، وابستگانی که با کار در رسانه یا به واسطه کار نانآور آنها در رسانه، امید به چرخش چرخ اقتصادی آن دارند اما این چرخ به دلیل نگاه نادرست به رسانه در استان سخت میچرخد.
۵- خبرنگاران روزگار سختی دارند. این قشر آسیب پذیر در سالهای اخیر که فشار مضاعف وجه اشتراک لحظات و سالهای آن بوده و تحریم و کرونا بسیاری را بیکار کرده، آسیب زیادی دیده و اکنون از آسیبپذیری رد شده و زندگی او بعد از آسیب ادامه دارد.
شرایط خبرنگاران نیازمند توجه است و این توجه در رسانههای مستقل اقدامی است که از سوی مدیران مجموعه انجام میشود اما بیتدبیری اکثر مدیران در قرار دادن مطالبات مطبوعات در آخرین ردههای لیست به امید فراموشی و نپرداختن آنها دلیلی شده تا شرایط مدیران رسانهها برای انجام اقدامات حمایتی از کارکنان و خبرنگاران سختتر شود.
۶- رسانههای مستقل راه ادامه حیات را بالاخره پیدا خواهند کرد اما اینکه در شب عید و در آستانه ماه مبارک رمضان اینگونه با رسانهها رفتار شود روشن است آسیب آن متوجه کارکنان و خبرنگارانی خواهد شد که در انتظار دریافت حقوق و مزایای پایان سال برای ساماندهی بخشی از زندگی خود هستند. در چنین شرایطی پذیرفتنی نیست مدیران برخی از ادارات و برخی شهرداران که از قضا ادعای رسانه ای بودن هم دارند، به مطبوعات کم لطف بوده و در شرایط زندگی بحرانی خبرنگاران با نپرداختن مطالبات مطبوعات بر بحران زندگی آنها اضافه کنند.
۷- در این شرایط ضرورت دارد آقای استاندار به میدان آمده و مطبوعات را دریافته و در راستای حمایت از مطبوعات و بهبود معیشت و وضعیت اقتصادی خبرنگاران دستور داده و خواستار در اولویت قرار دادن مطالبات مطبوعات در لیستهای پرداخت پایان سال از سوی مدیران و شهرداران شود. شاید با این اقدام استاندار، در روزهای باقیمانده از سال کملطفیهای پرداختی در حق مطبوعات از سوی مدیران و شهرداران کم لطف جبران شده و مطبوعات مجبور به تعدیل نیرو برای ادامه حیات که نتیجه آن بحرانیتر شدن زندگی خبرنگاران و مرتبطین با رسانهها خواهد بود، در آغاز سال جدید نشوند.
مسلماً استاندار زندگی خبرنگاران را در بحران نمیپسندد و با دستور به پرداخت مطالبات رسانهها از دستگاههای دولتی و شهرداریها با اولویت و تا قبل از پایان سال، رسانهها را در بهبود زندگی کارکنان و خبرنگاران با دریافت مطالبات به حق خود یاری کرده و از اضافه شدن جمعی از خبرنگاران و فعالان رسانهای به جمع بیکاران پیشگیری خواهد کرد.