هرگز فکرش را نمیکردیم روزی برسد که یک ویروس میکروسکوپی تمام جهان را از پا بیندازد. هماکنون، تقریبا تمامی کشورهای جهان با آن دست به گریبان هستند و اغلب کسبوکارها، دورهمیهای خانوادگی، مجالس عروسی و عزا و... تعطیل شده است که همین امر خسارتهای جبران ناپذیری در اقصی نقاط جهان به بار آورده است.
با شیوع ویروس کرونا، ظاهر آدمها هم شکل جدیدی به خود گرفته و ماسک، دستکش و شیلد جزوی از پوشش دائمی مردم شده است از همین رو حساسیتها نیز نسبت به عادات بهداشتی افزایش یافته است، شستوشوی مکرر دستها، حفظ فاصله اجتماعی همه و همه موجب وسواس ایجاد نوعی فکری در بین افراد شده است.
حمید یکی از بیماران کرونایی است که در یکی از خیابانهای همدان مغازه عطاری دارد. او در گفتوگو با خبرنگار ما میگوید: من حدود ده سال است که در این مغازه مشغول کار هستم و انواع عرقیات و گیاهان دارویی را به مردم تجویز میکنم، در ابتدای اردیبهشتماه بود که یک خانم مسن وارد مغازهام شد، درحالیکه سرفههای شدیدی میکرد از من دارویی برای درمان سرفههایش خواست و گفت که حساسیت فصلی است و چیز خاصی نیست.
پس از 3 روز دچار حالت تهوع و سردردهای شدیدی شدم که گمان میکردم مسموم شدهام و پس از گذشت 2 روز به یکی از پزشکان متخصص مراجعه کردم. با انجام تست کرونا متوجه شدم که به این ویروس مبتلا شدهام و حدود ۲ هفته، شرایط سخت و بحرانی را سپری کردم. اصلاً امیدی به زنده ماندن نداشتم و در یک طبقه جداگانه به دور از فرزند و همسرم در قرنطینه کامل به سر میبردم.
او در ادامه اضافه میکند: بیشترین نگرانی من این بود که فرزند ۲ سالهام به این ویروس مبتلا نشود و دوری از خانوادهام نیز برایم دردناک بود.
اکنون باز هم نشانههایی از علائم آن بیماری در من وجود دارد و گاهی اوقات احساس تنگی نفس میکنم ولی از زمانی که به این بیماری مبتلا شدهام، تمام پروتکلهای بهداشتی را رعایت میکنم و اجازه ورود به مشتریهایی که بدون ماسک و دستکش هستند را نمیدهم و در آخر میخواهم بگویم که کرونا از آن چیزی که فکر میکنیم به ما نزدیکتر است و اگر بخواهیم نسبت به رعایت بهداشت بیتفاوت باشیم حالاحالا باید میزبان این میهمان ناخوانده باشیم.
راضیه که در یکی از مطبهای واقع در ساختمان پزشکان مشغول فعالیت است، گفت وگوی خود را با ما اینگونه آغاز میکند، بهدلیل مشکلات مالی و اقتصادی که دارم، ۲ شیفت در درمانگاه و مطب کار میکنم، در این شرایط سخت کرونایی با افراد مختلفی در تماس هستم، ولی متأسفانه شرایط ایجاب میکند که تمام وقت سر کار باشم.
احتمال میدهم در تماس با یکی از بیماران کرونایی که برای ویزیت به مطب آمده بود، مبتلا شدم اما خدا رو شکر این بیماری با درصد کمتری در من بروز کرد و پس از گذشت ده روز کاملا بهبود یافتم. متأسفانه این ویروس از من به پدرم منتقل شد و پدرم بهدلیل کهولت سن توانایی مبارزه با این بیماری را نداشت و چند روز پس از ابتلا در گذشت. خودم را مقصر اصلی مرگ او میدانم زیرا اگر به دلیل مشکلات مالی نبود در خانه میماندم و شاید حالا پدرم هم در قید حیات بود.
حالا علاوه بر شرایط بد اقتصادیم، نبود پدرم هم اضافه شده و مشکلات زندگیام دوچندان شده است، از تمامی مردم میخواهم این ویروس را جدی بگیرند و به فکرجان خودشان و عزیزانشان باشند.
یکی دیگر از افرادی که تمایلی به معرفی خود نداشت، از شرایط شغلی همسرش که بهصورت روزمزد در یکی از ساختمانهای شهر کار میکند، میگوید: معیشت زندگی ما از طریق همین حقوق روزانه تأمین میشود؛ هر چند با آغاز شیوع این بیماری کسبوکار زندگی ما هم مختل شد و گاهی روزهایی بود که فقط از طریق یارانه ماهیانه، زندگی خود را میگذراندیم.
در هفته نخست تیرماه بود که با بروز علائم تنگی نفس مشخص شد که همسرم به این ویروس مبتلا شده است. بهدلیل ضعیف بودن سیستم ایمنی بدن، دوره درمان آن طولانی شد و همین امر موجب شد که کارش را از دست بدهد و اکنون توانایی گذشته را برای کار کردن ندارد؛ واقعاً نمیدانم با این شرایط اقتصادی و بیکاری همسرم و با ۲ فرزند دمبخت، چگونه روزگار خود را بچرخانیم.
هزینههای سرسامآور دارو از یک طرف، خرج و مخارج زندگی از طرفی دیگر، شرایط را برای من و خانوادهام سخت و طاقتفرسا کرده است.