به نظر من عكاسي مفهومي يك فرم پيشرفتهتر از ابراز احساسات هنرمندانه است كه عكاسي را در زمره هنرهايي مانند نقاشي، شعر و موسيقي در ميآورد.
ميشا گوردين
همدانپیام: دورترين سابقه عكاسي مفهومي به اوايل قرن بيستم(1917) زماني كه آلفرد اشتيگليتز از يك اثر مفهومي (آبريزگاه) ساخته مارسل دوشان براي نمايشگاهي در نيويورك عكاسي كرد بر ميگردد. (اثر تجسمي اصلي مفقود شده اما عكس اشتيگليتز هنوز باقي مانده و به عنوان يك اثر هنري مستقل شناخته ميشود.)
اما در دهه 60 همزمان با ظهور ويدئو آرت، رواج بكارگيري دوربين توسط هنرمنداني به مانند ريچارد لانگ و دنيس اپنهايم برای ثبت و توصيف آثار هنري آن دوران كه اغلب ظاهري سرد و بيروح داشتند خاستگاه اين سبك از عكاسي شد. نيت آنها ساده بود، خلق تصاويري واقعبينانه از آثار هنري بطوري كه تا حد ممكن مستند باشند. اين روح واقعي عكاسي بود و همان ظرفيت غير قابل تغيير عكاسي است كه همه چيز را چنانچه كه هست نشان ميدهد و اين سرمنشأ اين تفكر در بين هنرمندان گردد كه دوست داشتند باور كنند اين تجسم آثار هنري در عكاسي است.
عكاسي مفهومي چيست؟
آيا عكاسي مفهومي براي بسياري از ما يك قسمت اسرارآميز از بدنه اصلي عكاسي است؟
در يك عكس مفهومي، مفهوم چه معنايي ميتواند داشته باشد؟
آيا عكاسي مفهومي از ساير شاخههاي عكاسي جدا افتاده و در برج عاج خود جا خوش كرده يا اين قسم از عكاسي بصورتي غير قابل تشخيص و مبهم با ساير قسمتهاي اين هنر ادغام شده؟
اين مقاله كوششي براي شفاف كردن اين معنا از طريق جستجو در مفهوم، موضوع، شرح و استفاده از نمادها و زيباشناسي در اين شاخه از هنر عكاسي است.
در عكاسي مفهومي، مفهوم در عكس اولين موضوعي است كه بايد به آن پرداخته شود. يك عكاس مفهومي تلاش ميكند كه قسمتي از پيام خود را به مخاطب منتقل كند اين پيام ميتواند يك جهت دادن سياسي باشد يا تفسير اجتماعي و حتي ميتواند يك حس برانگيخته دروني و مبهم از احساسات فرو خفتهمان باشد. تا اين جا قضيه، داستان مانند هنرهاي انتزاعي است ولي بعد از آن عكس مفهومي تصوير يك نمود صريح و بيپرده از خود مفهوم نيست بلكه يك بيان كلي از ايده اصلي ميباشد.
استفاده از سمبلها
عكاسي مفهومي به درستي از سمبلها براي بيان مفهوم استفاده ميكند. حركت، حالت و فرم سوژه يا همه چيزي كه عكاس ميخواهد در پيامش لحاظ كند در اين نوع عكاسي ديده ميشود. سمبلها هميشه حضور قدرتمندي دارند، از سرخي مهيج روژ لب به نشانه خون سرخ رنگ جاري در رگها تا سبزي لجنزار به نشانه سبزي اسكناسهاي پول!
البته يك مشكلي كه براي هر عكاس مفهومي پيش ميآيد اين است كه درك مفاهيم استفاده شده و حدس زدن معناي آنها براي هر مخاطبي امكان پذير نباشد. در نتيجه تلاش برای درك مفاهيم توسط مخاطب يك چالش مهم براي عكاس مفهومي است.
عكاس مفهومي براي عكسی معاني عيني يا ذهني بسيار زيادي قائل است. البته خيلي از عكاسان مفهومي علاقه دارند ادعا كنند تنها و فقط تنها يك مفهوم عيني براي هر عكس وجود دارد و از خلال عكسهايشان صرفنظر از پس زمينههاي ذهني مخاطبان آنها همان يك معنا براي بيننده قابل باز يافت ميدانند.
خبرگزاری هنر