شاید اگر شرایط عادی بود و بحرانهای اقتصادی ناشی از تحریم و ویروس کرونا معادلات را در هم نریخته بود، اکنون بهترین زمان آن بود تا با مراجعه به مطلبی که با عنوان «آقای شاهرخی؛ همدان را به جایگاه درخور آن بازگردانید»، که در روزهای معارفه استاندار جدید منتشر شد، آمار تفصیلی آن گزارش در حوزههای کشاورزی، گردشگری، صنعت، واردات، صادرات، اشتغال و ... در بازه 2 ساله مورد بازخوانی قرار گیرد، نگارنده آن مطلب اما امروز دیگر نه به استحکام آمارهای منتشرش شده باور دارد و نه به مفید بودن آن سنخ گزارشها، که حتی با فرض صحت آمار، فرسنگها از زیست روزمره مردم و واقعیات میدانی فاصله دارد.
برای گشایش بحث، به نوعی مهندسی معکوس روی آورده «آنچه باید» پیش روی استاندار همدان در فرصت بازمانده را از منظر «آنچه بایسته بود» بررسی میکنیم.
طرفداران انتخاب استاندار از نیروهای بومی، چنین استدلال میکنند که شناخت بافت اجتماعی و فرهنگی و مسائل خاص یک استان، از مزیتهای بیبدیل یک فرد بومی است اما از آنسو هستند افرادی که با تشکیک در ارجحیت نیروهای بومی، به این مسأله توجه میدهند که سالهاست انواع و اقسام زمزمهها درباره نقش اثرگذار برخی گروهها در همدان بیان میشود و مردمان کوچه و بازار شایعاتی را درباره حضور و نفوذ افراد متنفذ محلی در بسیاری موارد از قبیل ساختوسازها، مسائل آموزشی، انتصابات امور اجرایی، مدیریت شهری و حتی موارد پزشکی و بهداشتی استان بیان میکنند و تاکنون کسی هم به صرافت پاسخگویی به افکار عمومی در این زمینه برنیامده و صحتوسقم این شایعات و زمزمهها هیچگاه بررسی نشده و کار توسعه استان دهههاست در هالهای از غبار شایعات دنبال میشود.
برخی از بومیگرایان بر فرصتهای ناشی از خصلت «مردمشناسی» یک استاندار تأکید میکنند اما مخالفان این رویکرد در پاسخ میگویند این امر تا زمانی مطرح بود که تعامل با سرمایهگذاران، نخبگان و متنفذان محلی مدنظر قرار داشت که امروز در شمار ضروریات مدیریت دولتی نیست، استدلال آنها بر این مدار استوار است که اگر تا چند سال پیش یک استاندار میتوانست با تکیهبر احساسات ناسیونالیستی و گاه حتی پوپولیستی، کارهایی را پیش ببرد امروز فضای اجتماعی استان از این مرحله عبور کرده و تعاملات در حوزه سرمایهگذاری نیز عمدتاً وابسته به تصمیمات کلانتر کشوری است که خارج از حیطه اختیارات استانداران قرار دارد.
دعوای بین بومیگرایان و غیربومیگرایان اما چندان مورد علاقه عامه مردم نیست آنها کاری ندارند که با آمدن استاندار بومی، حلقه ارتباطات محلی و سازوکارهای چندین ساله بوروکراتیک ادامه پیدا کند یا زنجیره اتصال خودیها توسط فرد غیربومی قطع شود و تیمهای جدید کاری به میدان بیایند، برای عموم مردم مهمتر از آمدورفت اینوآن مدیر و بومی و غیربومی، نتایجی است که بر سر سفره معیشت خانوار دیده شود.
استانداری آشنا با قواعد بازیهای سیاسی
شاهرخی خود از بطن نیروهای سیاسی است و قواعد بازی را میداند او همان ابتدای کار سعی کرد از طریق جلب رضایت عناصر مهم برخی جریانات، احتمال مخالفخوانیهای بعدی را به حداقل برساند اما مهرههای جوان و رادیکال جریانات اصولگرا که اهل تعامل کمتری هستند در بزنگاههای بعدی منشأ اثر شدند و همین امر احتمالاً شدت مخالفخوانیها با استاندار را شدیدتر کرده و خواهد کرد، مگر اینکه از صندوق رأی ایالاتمتحده چیزی بیرون بیاید که تمایل به بر سر کار آمدن دولتی اهل تعامل را در ایران هم محسوس سازد.
منتقدان شاهرخی احتمال اثرگذاری طیف لُرهای مرتبط با مصادر امنیتی و دیپلماتیک را در انتصاب وی بهمثابه یک نقطهضعف مطرح میکنند اما موافقان وی اثرگذاری محتمل افرادی زیرک و دیپلماتمنش را بهتر از اثرگذاری افرادی محلی میدانند که معادلاتشان بیشتر از امور بلندمدت، بر محور مسائل کوتاهمدت و درونگروهی میگردد، ضمن اینکه طرفداران شاهرخی میگویند در غایت کار، اگر استانداری منتسب به یک زیرمجموعه نظام، کارنامه موفقی نداشته باشد بهتر از آن است که عملکرد وی بهپای کلیت نظام نوشته شود.
در این متن از نظر اخلاقی باید به نقلقول خود سیدسعید هم در این زمینه اشارهکنیم که در روزهای ابتدایی کار تأکید کرد: «از استاندارانی نیستم که پایبند به میز بوده و خود را دلبسته به آن بدانم، هیچ تلاشی برای کسب این مقام نکرده و با کسی هم برای رسیدن به استانداری همدان رایزنی نکردهام».
او احتمالاً راست میگوید و نقش مستقیمی در روندی که منجر به کسب این مقام شده نداشته است؛ اما حتماً خود او نیز واقف است که علاوهبر پیشینه بلندبالایی که دارد، آشنایی با برخی عناصر تأثیرگذار اصلاحطلب، بهقطع در روند برکشیدن وی مؤثر بوده است.
شاهرخی فضای استان را میشناسد
شاهرخی در ملایر و تویسرکان و قروه، شهردار و در نهاوند و اسدآباد، فرماندار بوده و بهخوبی فضای استان را میشناسد و از این نظر انتقادی که در مورد استانداران غیربومی مطرح میشود در مورد وی مصداق ندارد مگر آنکه شناخت فضای استان را به شناخت و ارتباط با افراد و گروهای ذینفوذ محلی تعبیر کنیم.
به یاد داشته باشیم که عمده پیشینه فعالیت شاهرخی در دوران اصلاحطلبان بوده و با این وصف زمانی حلقههایی از اصلاحطلبان لرستان انتقاداتی را بر وی وارد دانستند که اگر کسی معادلات لرستان را بشناسد بهخوبی متوجه میشود که این انتقادات بیشتر از آنکه سیاسی باشد جنبه رقابتهای قومی و بینشهری دارد.
گفته میشود که یک «استاندار خوب» باید دارای تجربه مفید در حوزههای مرتبط با اجرا بوده و ارتباط و تعامل تنگاتنگی با مردم داشته باشد از این منظر دولت فعلی چنین مواردی را عمدتاً پوپولیستی دانسته و اعتقاد دارد اگر بهدرستی کار خود را انجام دهد اثر آن در زندگی مردم دیده میشود اما مخالفان این انگاره تأکید دارند که در شرایط سخت اقتصادی دیدار با عموم اقشار و اصناف مردم مفید است حتی اگر نتایج خاصی بر این دیدارها مترتب نباشد لااقل مانع از احساس دوری و جدا افتادن مسئولان از اجتماع میشود و چنین است که میتوان انتقادات منتقدان در این حوزه را تا پیش از بروز ویروس کرونا تا حدی وارد دانست، بهویژه آنکه مسائل میدانی اجتماع گاه بسیار متفاوت از آن اطلاعاتی است که مسئولان از گزارشات رسمی و حلقه پیرامونی کارمندان و مشاوران خود دریافت میکنند.
تعامل مستقیم با نخبگان در دوران شاهرخی
از منظر «تعامل» در حوزههای فکر و تصمیمسازی جز جلساتی که با احزاب، رسانهها، سمنها و طیفهایی از جوانان در ابتدای کار انجام شده، شاهد اقدام دیگری از شاهرخی نبودهایم بهویژه آنکه او چه بخواهد یا نخواهد شائبه نزدیکی به طیف اصلاحطلب را هم پشت سر دارد و اینکه چندان پذیرای چهرههای ماندگار فرهنگی، نخبگان سیاسی و اجتماعی و هنری نبوده بهنوعی عدول از آرمانهای اصلاحطلبی نیز محسوب میشود.
درباره «پاکدستی» و «کارآمدی» آنچه در مورد کلیت دولت مصداق دارد درباره استانداران هم قابلتعمیم است، چنانکه این دولت که در حلقههای نخست عمدتاً از عناصری با سابقه فعالیت در مجموعههای امنیتی تشکیلشده و به مدیریت افکار عمومی علاقه خاصی دارد، نگارنده در مقامی نیست که این موارد را جزءبهجزء بررسی کند؛ زیرا پارادایمهای امنیتی اعم از مسائل اجتماعی بوده و نیاز به اشراف دقیق بر جزئیاتی دارد که در حیطه دسترسی روزنامهنگاران نیست اما بدون قضاوت درباره اینکه در کدام بحران یا مسأله اجتماعی دولت خوب عمل کرده یا بحران را بهطور موقت زیر فرش داده، این موضوع را به زبان روزنامهنگاری چنین بیان میکنیم که بههرحال چه مردان کلیدی این دولت را «کَیِس» و فطن بدانیم یا اتهام مدیریت و مهندسی افکار در همه مسائل را بپذیریم، باید قبول کنیم که این دولت واقعاً با حوادث و مسائل عجیبی مواجه بوده و از این نظر نماینده ارشد آن در استان همدان هم از شمول این بدبیاری خارج نیست و درمجموع با هر روشی، بههرحال تاکنون کار را پیش بردهاند یا حداقل چنین وانمود کردهاند که کار پیش میرود.
برخی گرايش سياسي همخوان با دولت را امتیازی برای یک استاندار میدانند تا از این نظر پایبندی به شعارهاي دولت و تعهد به برنامههاي ارائهشده از سوي وزير کشور رقم بخورد نگارنده در این مورد قضاوت را به خوانندگان واگذار میکند که درنهایت آیا اگر شاهرخی را پایبند به برنامههای دولت بدانیم آیا میتوانیم برنامههای دولت را درمجموع مثبت و کارآمد تلقی کنیم یا خیر و پرسش بیپاسخ دیگر اینکه آیا دراساس برنامههای کلان ذیل بحرانهایی از قبیل تحریم و کرونا امکان اجرا داشته یا خیر؟
تعامل نقطهضعف است یا قوت؟
عملگرایی، مشورتگرا بودن و بسنده نکردن به حلقه یاران و همقطاران قدیمی از شاخصهای یک استاندار خوب است و برخی اعتقاد دارند استاندار باید اهل «تعامل» باشد؛ یعنی رضایت مخالفان را هم جلب و یا حداقل انرژی آنها در ممانعت از برنامههای خود را خنثی کند با این وصف گروهی هم هستند که «تعامل» در این حد را از منظر پیشبرد برنامههای کلان دولت و جلب رضایت رأیدهندگان مضر ارزیابی میکنند، شاهرخی در این حوزه بینابین حرکت کرده و در مواردی سعی داشته مخالفان سیاسی را با خود همراه کند اما گروههای سیاسی همدان بیشتر از آنکه نظر به همراهی و کسب سهم داشته باشند بر مبنای محورهای اعتقادی و ایدئولوژیک حرکت کرده و در اساس زمینبازی سیاسی را خود تعریف کرده و استانداران را مجبور به بازی در زمین خود میکنند و وضعیت همدان اینگونه نیست که استاندار بتواند گروهها و افراد سیاسی را به بازی در زمین تعریفشده خود فراخواند.
برخی «پروژهمحوری» را از امتیازات یک استاندار خوب میدانند بر مبنای این رویکرد عنوان میشود که چون سمتوسوی مسائل سیاسی خارج از حیطه اختیار دولت رقم میخورد بهتر است استاندار فردی غیرسیاسی و دارای صبغه عمرانی باشد تا حداقل در مدتی که سمت ارشد اجرایی را تصدی میکند بتواند کارهایی را به نفع مردم پیش ببرد از آنسو کسانی هم هستند که باور دارند تا گرههای کور اجتماعی و سیاسی و فرهنگی باز نشود هیچ اقدام اساسی عمرانی انجام نخواهد شد و این دعوای قدیمی هم از مواردی است که نگارنده از ورود به آن پرهیز داشته و قضاوت در مورد آن را به تشخیص خوانندگان هوشمند وامیگذارد.
چندی پیش انتقادات درباره انتصابات غیربومی شاهرخی بالا گرفت و این توضیح قابلذکر است که آنچه در مورد بومی و غیربومی بودن خود استاندار ذکر شد درباره مدیریتهای میانی که دارای ارتباط تنگاتنگ با اقشار هستند، مصداق ندارد و بهواقع اگر سخنان منتقدان در این مورد درست باشد میتوان آن را بهعنوان نقطهضعفی در کارنامه شاهرخی دانست که بدون توجه به بافت اجتماعی و فرهنگی، افرادی غیربومی را در مدیریتهای میانی به کار گمارده هرچند که خود وی در پاسخ به انتقادات عنوان کرده که در استان ۱۷۰ پست مدیریتی وجود دارد که مسئولان ۱۶۰ مورد آن بومی هستند.
هفته دولت سال 98 در استان ۷۰۵ طرح با اعتبار حدود ۱۱ هزار میلیارد ریال بهرهبرداری و یا عملیات اجرایی آن آغاز شد و هفته دولت سال 99 در استان شاید به سبب آغاز تحریمها و ویروس کرونا ۴۹۹ پروژه با اعتبار بیش از 4 هزار میلیارد تومان افتتاح و کلنگزنی شد، این آمار چنانکه پیشتر عنوان شد بهخودیخود واجد هیچ شاخصه مثبت یا منفی نیست و از نظر «اعتبار» باید رشد تورمی و ارزش پول ملی را در آن لحاظ کرد و از نظر عددی نیز لازم است جزءبهجزء مصادیق آن بررسیشده با شاخصهایی دقیقتر نسبت به بازه زمانی مشابه موردبررسی قرار گیرد، چنانکه در دروس خبرنگاری آموزهای وجود دارد که گاه قوس صعودی یک منحنی میتواند به سبب رکود نادیده مقطع پیش از آن باشد و زمانی هم اعداد و جداول میتوانند جلوههایی از بازیهای آماری باشند که تفسیر دقیق آن تنها از عهده متخصصان آمار برمیآید.
شاهرخی در ابتدای ورود خود در دفاع از برگزاری کنسرتها و برجام مواضعی اصلاحطلبانه اتخاذ کرد اما بعدتر همان انتقاداتی که اصلاحطلبان در مورد روحانی طرح میکنند درباره وی هم مصداق پیدا کرد که در مقطعی از پایگاه رأی خود فاصله گرفت و الزامی به تعقیب شعارهای دوران انتخابات احساس نکرد، واقعیت این است که گاه عملکرد مسئولان اصولگرا در حوزههای فرهنگی و اجتماعی بهواقع انطباق بیشتری با شعارهای اصلاحطلبان داشته و اینیکی از عجایب سیاستورزی در ایران است.
سال 97 سیدسعید شاهرخی معاون پیشین استانداری لرستان و معاون وقت سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری همدان، بهدلیل عارضه قلبی در بیمارستان بستری شد و خاطره عارضه قلبی بهروز مرادی استاندار اصولگرای این استان را در ذهنها زنده کرد و صدالبته واضح است که کار در استان همدان سختیهای خود را دارد، بهویژه اگر در زمان تصدی مسئولیت نهتنها از شانس بودجهها و اعتبارات پروپیمان برخوردار نشوی که تحریمهای پیدرپی و همهگیری کرونا هم شرایطی بحرانی را رقم بزند که تمرکز تمام انرژیها و فعالیتها را به سمت خود بکشاند، با این وصف شاید بتوانیم شاهرخی را استانداری بدشانس بدانیم که بررسی عملکرد وی بیشتر ذیل «مدیریت بحران» قرار بگیرد تا مدیریتی عادی و توسعهمحور.