این روزها با حوادث و رویدادهای گوناگون در عرصههای مختلف اقتصاد و سیاست و پیچوخمهای جامعه کشورمان به قولی نان فضای مجازیها حسابی توی روغن است تا بیرحمانه فضای جامعه را بسیار بیشتر از آنچه هست ملتهب نشان دهند. حالا در این شرایط، کرونا هم که با چشمان باز هرآنچه دلش میخواهد به سر بود و نبود مردم میآورد و ظاهراً که هیچ چارهای هم مقابل آن نیست الا یک تکه پارچه برای گرفتن جلوی دهان و بینی که شوربختانه اکثراً از این حداقلی نیز دریغ میورزیم! نکند غیرمسئولانه دل به حوادث سپرده باشیم که این عین تسلیم شدن و ناامید شدن از توانمندیها و اراده انسانی خودمان مقابل دشواریهای زندگی است.
جامعه ما در این برهه از تاریخ خود به بسیاری دلایل پیدا و پنهان سختترین دوران را میگذراند و این واقعیتی است که تمام مسئولان اجرایی کشور نیز از ردههای بسیار بالا تا پایین به آن اذعان دارند و رسانهها نیز در همه ابعاد به آن میپردازند، هیچ آدم واقعبین و با انصافی هم حاضر نمیشود بگوید اکنون کشور ما عین گل و بلبل است و آسوده بخوابید که شهر در امن و امان است! مضاف بر اینکه مشکلات آپشنی نیز مردم ما دارند که خیلی از کشورهای امن و امان دنیا فاقد آن هستند، نظیر تحریمهای کمرشکنی که آمریکا و اذناب دهکده جهانیش از روی دوستی خاله خرسانه خودشان به مردم ایران هدیه کردهاند و دم به دم منتش را به رخمان میکشند! با اینحال معلوم نیست تمام دنیا در این شرایط جهانگیر کرونایی چکار میکنند و از چه امکانات عمومی برخوردارند که هموطنان ما از آن محرومند! معلوم نیست دلیلش چیست، هیچ خبری از توزیع رایگان انواع و اقسام لوازم بهداشتی و دارو و واکسن پیشگیری از کرونا در دنیا توسط رسانههای خودمان پخش نمیشود؟! این موضوع آن قدر جدی است که از سوی فضای مجازی هم سوژه چماقی نشده است! الا اینکه از منابع مطمئن ولیکن غیررسمی به ما خبر میرسد با وجود اظهارنظرهای ناامیدکننده از دسترسی بعید جوامع جهانی به واکسن کرونا، هماینک بسیاری از مردم کشورهای متمول عربی و اروپایی پیشاپیش با هزینههای شخصی خود و با قیمتهای بسیار بالا و حیرتآور واکسن کرونا را از منابع رسمی کشورهای خود خریداری میکنند و پیشفروش واکسن کرونا بازار بسیار داغی در چنین کشورها دارد!
اما چه میشود که هر رویدادی در جامعه ما پیش از اینکه در رسانههای رسمی به تجزیه و تحلیل برسد به طرفهالعینی سر از فضای مجازی درمیآورد، نظیرحادثه نطنز یا آتشسوزی کلینیک سینا در تهران و انفجار پارچین و آتشسوزیهای جنگلی که بیشتر از جنبههای التهابآفرینی و خالی کردن توی دل مردم مورد نظر است تا از منظر اطلاعرسانی شفاف و دلسوزانه آن! بهتازگی نیز موضوع پیمان اقتصادی و فرهنگی و مراودههای به قولی نظامی بین دولتهای ایران و چین تمام فضای موجود مجازیها از حیاط خلوت تا بالاخانه و اتاق پشتی و سالن لابی را اشغال کرده و چه آینده هراسی دلهرهآوری ایجاد میشود که وا غیرتا خاک ایران را به باد دادند.
راستی اگر قرار بود وجب وجب و پوستین پوستین (حکایت حسن صباح و تسخیر قلعهالموت) از خاک ایران به جان بسته ما توسط دولتهای پس از انقلاب به معامله گذاشته شود و نوبت به جزیره کیش رسیده باشد، پس 8 سال دفاع مقدس و آن راه افتادن دریای خون برای حفظ عزیزترین کوشه این سرزمین در کوشهترین جای نقشه ایران برای چه بود؟!
یک سال پیش از آغاز هجوم همه جانبه و رسمی رژیم دستنشانده عراق به داخل مرزهای غربی و جنوبی کشورمان، سناریوی جداسازی خوزستان عزیز از دامن ایران توسط دشمنان و جنگافروزان بینالمللی طراحی شده بود و عوامل داخلی و خارجی این دسیسه شوم نیز مشخص بودند، چرا نشد؟ چه کسانی از درون انقلاب اسلامی نگذاشتند این نقشه سیاه بینالمللی رقم بخورد؟ حال چگونه ممکن است، دستیدستی توسط خودمان اجازه بدهیم خارجیها هر چند دوستان دوران سخت ما جزیرهای سوقالجیشی از ایران ما را اجاره کنند چه رسد به اینکه بخواهند پایگاهی برای خود ایجاد کنند، این تراژدی در هیچ عقل سلیمی نمیگنجد چون خاطره حادثه تلخ ترکمن چای و امثال آن آن چنان در اذهان ملت بزرگ ایران چنبره زده است که در تمامی تاریخ آینده این سرزمین هیچ ایرانی بخود اجازه اجرای چنین پروتکلی با خارجیان را نخواهد داد.