4 ماه است که کرونا هنوز در دنیا است و هر روز سؤالاتی از خود میپرسیم که آیا کرونا تمام میشود؟ تا کی در قرنطینه باشیم؟ تا کی ترس از کرونا داشته باشیم؟ اصلا چرا انقدر که در علم ادعا میکنیم هنوز نتوانستهایم واکسنی برای کرونا درست کنیم؟
پرسیدن این سؤالات بیهوده است چون هنوز کسی برای آن نتوانسته پاسخی پیدا کند پس باید به سبک جدیدی از زندگی عادت کنیم؛ سبکی که همیشه همراه خود اسپری ضدعفونیکننده و ماسک داریم.
برخی چنان به زندگی عادی برگشتهاند که انگار از ابتدا هیچ کرونایی نبوده است؛ درست است که محدودیتها برداشته شده، تمامی اماکنی که تعطیل بودند فعالیت خود را مجددا آغاز کردهاند و مردم دوباره بهخیابانها برگشته و زندگی کاملا عادی را در پیش گرفتهاند اما کرونا هنوز هست. زندگی را عادی کنیم اما با رعایت پروتکل بهداشتی. بیماری ترس دارد، اما خانهنشینی، بیکاری و بیپولی برای برخی مردم ترس بیشتری دارد و نمیتوانند بیشتر از این فعالیتهای اقتصادی خود را متوقف کنند و حالا که به شغل خود برگشتهاند با رعایت اصول بهداشتی باشد چون دیگر تنها سلامتی خودمان مطرح نیست و سلامت دیگران هم به ما و کارهایمان بستگی دارد.
این یک روی ماجرا است و یک روی دیگر ماجرا افرادی هستند که ترس شدیدی از کرونا دارند و زندگی خود را مختل کردهاند.
این افراد برای جهان پس از کرونا برنامهریزی میکنند و دائم میگویند اگر کرونا تمام شود کلاس فلان میروم، کرونا تمام شود به فلانجا سفر میکنم، اگر کرونا تمام شود فلان کار را میکنم، اما اگر کرونا تمام نشود چه؟
اگر کرونا حالا حالاها خیال این را نداشته باشد که از زندگی ما بیرون رود چه؟ نباید که همیشه در قرنطینه و ترس زندگی کنیم و از ترس ابتلا به کرونا خود را در خانه محبوس کنیم؟ پس زندگی، آینده، کار و برنامههایمان چه میشود؟ مگر میشود از ترس تصادف رانندگی نکرد، از ترس مسمومیت غذا نخورد، از ترس طلاق ازدواج نکرد، از ترس خیس شدن لذت باران را از دست داد و یا از ترس مرگ زندگی نکرد.
چندماه است که صبوری کردهایم اوایل انکار میکردیم، بعد ترسیدیم و سپس به آرامی از قرنطینه بیرون آمدیم ولی همهی اینها کافی نیست.
وقتی به یک مغازه یا اداره میروم میبینم کسانی که با نگرانی اشیای مختلف را در دست میگیرند و به شکل وسواسگونهای به خود الکل میزنند اما تا کی میخواهیم اینگونه زندگی کنیم؟ وقت آن نرسیده که کرونا را در زندگی بپذیریم و فقط رعایت بهداشت بیشتر را در سبک زندگی خود وارد کنیم؟ ظاهرا ماجرا گویای این است که حالا حالاها ویروس کرونا میهمان جهان است و قرار نیست به این زودی دست از سرما بردارد مثل خیلی از بیماریها که آمدند، ماندند و نرفتند.
دیگر به فکر انجام دادن کارهایی که برنامهشان را برای پس از کرونا چیدیم، باشیم. شاید جهان پس از کرونا را کسی نبیند، تا فرصت هست زندگی کنیم، از ترسهایمان فاصله بگیریم و با رعایت نکات ساده بهداشتی به روال عادی زندگی خود برگردیم.
ترس را کنار بگذاریم ولی کرونا را نه! جمعهای دوستانه را کوچک کنیم و از خیر جمعهای خانوادگی بزرگ بگذریم، هر روز بیرون رفتن و تفریح را فراموش کنیم و آنرا به یک بار در ماه ختم کنیم، ماسک و الکل را همانند عینک آفتابی و اسپری خوشبو کننده همیشه پیش خود نگهدارید، تغذیه سالم را وارد زندگی کرده و ایمنی بدنتان را تقویت کنید.
مرزهای بسیاری از کشورها باز شدهاند، تمامی اماکن گردشگری آغاز به کار کردند، فعالیتهای بسیاری از ارگانها به حالت عادی برگشته است؛ همه اینها نشان میدهد که نهتنها در ایران که در کل دنیا مردم تلاش میکنند به روال عادی زندگی خود برگردند و دیگر این ویروس را میهمان ناخوانده نمیدانند و با آن کنار آمدهاند.
اهداف مردم از سفر گوناگون است؛ یکی برای درمان، برخی برای آموزش برخی برای دیدار اقوام، برخی برای تجارت و برخی دیگر برای زیارت میروند اما همین هم قدمی خوبی است برای پذیرفتن کرونا در زندگی.
کرونا را فعلا در زندگی بپذیرید، سبک زندگی خود را عادی و همراه با کرونا کنید، نه زیادهروی و نه بیخیالی! کرونا هست اما زندگی هم هست، زندگی خود را متوقف نکنید.