روزی مادر کبری به او گفت: کبری جان، برو آن یارانه کالاهای اساسی را که قرار بود به مردم دهند بیاور تا با هم برویم بازار و کالاهای اساسی بخریم.
کبری خوشحال شد و به سراغ یارانه کالاها رفت، اما هر چه جستوجو کرد نتوانست آن را پیدا کند بین کتابها، ابلاغیهها، بخشنامهها، ارز 4 هزار و 200 تومانی واردات کالاهای اساسی، کارتهای یکبارمصرف واردات و حتی «السیهای» ویژه را جستجو کرد ولی یارانهها را پیدا نکرد.
کبری با خود فکر کرد شاید این یارانهها را از طریق همان یارانه ماهانه که به همه میپردازند و یک نفر میگفت پول بسیار خوب و پاکی است دادهاند و رفته است پی کارش، اما وقتی از مادرش مبلغ یارانه را پرسید فهمید که مبلغ آن از زمان دلار 4 هزارتومانی تا دلار 12 هزارتومانی هیچ فرقی نکرده، کبری فکر کرد شاید سبد کالایی چیزی دادهاند اما یادش افتاد آن دستی که از آن آب میچکید را مدتهاست لولو برده است.
کبری درحالیکه غُر میزد پیش مادرش برگشت (معلمهای عزیز توجه کنند که مطالعه این قسمت برای دانشآموزانی که هنوز به حرف «غ» نرسیدهاند الزامی نیست و منالله توفیق) و گفت: مادر جان یارانه کالاهای اساسی گم شده شاید کسی آن را برداشته است؟
مادر کبری فکری کرد و گفت: نه چه کسی برداشته؟ جز این چند تا دختر وزیر و پسر مسئول کسی به ارز 4 هزار و 200 تومانی دسترسی نداشته که الحمدلله همه تعهد دادهاند به ازای ارزی که میگیرند کالای خوب یارانهای وارد کنند بدهند دست راست مردم، حالا یک آدم از خدا بیخبر رفته بهجای سیم جراحی قلب، سیم بکسل آورده یا ارز برنج و گندم را خرج لامبورگینی و مازارتی کرده دلیل نمیشود دخترم ، برو و خوب بگرد.
کبری ناگهان به یاد آورد که طبق نوشتههای نویسنده فیلمنامه قرار بوده اینجا یارانه مربوطه را زیر درخت پیدا کند و آن دیالوگ خنک را بگوید که دیگر یارانه خود را هر جایی نگذارد تا خیس و تیلیس نشود اما خداییش این دیالوگ یخچالی برای کبری خیلی زور داشت، بنابراین کبری تصمیم گرفت دیالوگ نگوید و دنبال یارانهها نگردد و بهجای آن از کار در کتاب درسی استعفا داد و بعد از جراحی بینی به کلاس آرایشگری و فنون خودآرایی رفت تا بتواند یک مسئولی، مدیری، آقازادهای چیزی را به شوهری گرفته و یارانه خود را مستقیماً با ارز 4 هزار و 200 تومانی از جاکار دریافت کند.
نتیجه اخلاقی: اومد سر بوم قالیچه تکون داد، قالیچه خاک نداشت خودشو نشون داد.
پی نوشت طنزپرداز: لطفا اگر برای تکان دادن قالیچه به سر بوم مراجعه میکنید مراقب باشید طوری قالیچه را تکان ندهید که خاک بلند شود و مردم شاکی شوند و فیلم بگیرند و فیلمش دست این و آن بیفتد همیشه اصول خاک تکاندن را رعایت کنید.
* شعبون بیمخ