همدانپيام: 20 مهرماه در تقویم کشور ما به نام یکی از پرنورترین ستارهای آسمان عشق و عرفان نامگذاری شده است.
خواجه شمسالدین محمد شیرازی که همگان او را به نام حافظ و با لقب لسانالغیب میشناسیم در قرن هفتم هجری قمری در شیراز دیده به جهان گشوده است. بنا بر اقوال مشهور گویا کودکی او به همراه مادرش در عسرت و تنگدستی گذشته و از این رو از سر اضطرار و نیاز در همان دوران نوجوانی به کار روی آورده است. اما به هر حال عشق به تحصیلِ کمال، شمسالدین نوجوان را به مدرسه کشانده و یک چند زمانی همزمان با کار و کسب به دانش و معرفت نیز سرگرم بوده است. علم و دانش حلقه مفقوده زندگی حافظ بود که یافتنش موجب شد سرنوشت او به کلی تغيیر كند و یکسره به جرگه طالبان علم درآمده تا در مجالس درس عالمان زمان که در شیراز بساط معرفت اموزی گسترانیده بودند، شرکت جوید. گو اینکه حافظ در محیط شیراز که به اعتبار آرامش و سکون دورههای گذشته مجمع عالمان؛ ادیبان عارفان و شاعران بزرگ بود تربیت علمی و ادبی لازم را فرا گرفت و در پرتو استعداد فطری و ذوق شگفتانگیزی که داشت زمینه شاعریش به گونهای ممتاز فراهم آمد.
منقول است وی در محضر درس قوامالدین ابوالبقاء عبدا... بن محمود مشهور به (ابن الفقیه نجم که خود بر قرات سبع قرآن مجید احاطه داشت) رشد یافته و به انگیزه زمینه کار استادش که علم قرائت بوده به همین درس همت گماشت و در خدمت او با توجه به قرائتهای 14گانه به حفظ قرآن اهتمام کرده است گو اینکه خود به این امتیاز در بیت زیر اشاره صریح دارد که
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن زِ بَر بخوانی در چارده روایت
و بیگمان توفیق حافظ در اقتباس از اسلوبهای هنری قرآن و انطباق آن بر شعر آن چنان که خود گفته از دولت قرآن بوده و بس
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ/ هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
به تصریح کتب و صاحبنظران اشتهار و اختصاص لقب حافظ به شمسالدین محمد به دلیل همین اشتغال و توفیق او به حفظ قرآن بوده است وگرنه میدانیم که لفظ حافظ عنوان عامی است که بسیاری از صاحبان علوم را بدان نام بردهاند.
اینکه در منازل بسیاری از ایرانیان در کنار قرآن، دیوان حافظی هم هست و گاه با آن نیز استخاره میگیرند نباید چندان جای شگفتی باشد؛ زیرا حافظ از آن دست افرادی نبوده که قرآن را طوطیوار در سینه حبس کند بیآنکه به معانی بلند آن بی توجه باشد. حافظشناسان معتقدند او از همه علوم قرآنی از قرائت گرفته تا تفسیر، کلام، منطق، عرفان، حدیث و... بهره وافی داشته و حتی شگرد و سبک شاعری خود را از قرآن کریم آموخته و در آگاهی بر زیروبم الفاظ و معانی و مفاهیم شعری و هنریهای ادبی از قرآن الهام گرفته است. و اینکه بسیار از حافظشناسان به شباهت ویژه اسلوب هنری قرآن و تأثیر نظر آن در شعر حافظ توجه کرده و بر این همانندی انگشت تأکید و تصدیق نهادهاند.
اگرچه در تاریخ زندگی حافظ نیز به مانند بسیاری از شاعران اعصار مختلف حضور در دربار شاهان و ملوک دیده شده و یا گاه قصایدی در مدح ایشان بر زبانش جاری گشته که آن نیز بیگمان در جهت ارتزاق و کسب روزی بوده است اما در حقیقت و معنا او را بیشتر شاعری گوشهگیر و انفسی و اکثراً متمایل به سیر عالم درون و غرقه در عوالم عرفانی و شاعرانه مییابیم تا انسانی خاکی مسلک.
او در پی هر ملال و ملالت دنیا و صاحبان زر و زور به کنج شور و مستی عرفانی خود در دم کشیده و به تفکرات تنهایی روی میآورد تا باز در ایام سلامت و بازاندیشی آنها را به صورت تجربههای عاطفی و فلسفی ناب به عنوان عصاره اندیشه و تاریخ عصر خویش در قالب غزلیات دلپذیر خود جاودانه کند. هر چند بر اساس روایات و اقوال، بیشتر ساکن شیراز بوده تا مسافر راهها، اما جغرافیای غزلیات ناب او از غرب تا شرق شناخته شده دنیای آن روز گسترده بوده و اشعار بلند او هر کدام به گونهای در اقصا نقاط سرزمینهای دور نقل محافل و زمزمه زبانها بوده است.
و اما برای ایرانیان او تنها یک شاعر نیست بلکه یاد و نام او بوی نافه ختنی است که از تاب جعد مشکین غزلیاتش سبکبارتر از نسیم هر لحظه به مشام ساحل و منزل جانان میرسد تا به می مستی سجادها را رنگین کند و در محراب میخانه فریاد برآرد
سَر ارادت ما و آستان حضرت دوست/ که هرچه بر سر ما میرود ارادت اوست.